جدول جو
جدول جو

معنی صفاناز

صفاناز(دخترانه)
صفا (عربی) + ناز (فارسی) آنکه دارای یکرنگی و زیبایی است
تصویری از صفاناز
تصویر صفاناز
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با صفاناز

صفاهان

صفاهان
پارسی تازی گشته سپاهان نام پرده ای از خنیا که در پایان شب سرایند اصفهان، پرده ای است از موسیقی قدیم که آن را در آخر شب می سرودند
فرهنگ لغت هوشیار

صفاهان

صفاهان
اصفهان، برای مِثال ور پردۀ عشاق صفاهان و حجاز است / از حنجرۀ مطرب مکروه نزیبد (سعدی - ۹۵ حاشیه)
صفاهان
فرهنگ فارسی عمید

صافنات

صافنات
جَمعِ واژۀ صافنه. رجوع به صافنه و صافن شود
لغت نامه دهخدا

سفاناج

سفاناج
اسفاناخ است که تره ای است معروف و بهندش پامک گویند. (آنندراج). رجوع به سِفاناخ. اسفناخ، اسپناخ، سپناج، اسپناج و اسفناج شود
لغت نامه دهخدا

شفاساز

شفاساز
شفاسازنده. نافع و سودمند و شفادهنده. (ناظم الاطباء) :
به دستان دوستان را کیسه پرداز
به زخمه زخم دلها را شفاساز.
نظامی.
، دارویی که تندرستی آورد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

صفاریز

صفاریز
دهی از دهستان مهربان بخش کبودراهنگ شهرستان همدان. 44هزارگزی شمال باختری قصبۀ کبودرآهنگ و 7هزارگزی شمال خاوری خبرارخی. تپه ماهور. سردسیر. دارای 350 تن سکنه. آب آن از رود خانه گزل ابدال. محصول آنجا غلات دیم. جزئی انگور و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان قالی بافی. راه مالرو است. تابستان از خبرارخی اتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا