جدول جو
جدول جو

معنی صرافان - جستجوی لغت در جدول جو

صرافان
(صَرْ را)
جمع واژۀ فارسی صرّاف: بازار صرافان، بر هر اسرائیلی که بسن بیست میرسید فرض بود که نصف شاقل بخزانۀخداوند بدهد (سفر خروج 30:13- 15) صرافان در نزدیکی هیکل می نشستند تا آن نقره را که محل احتیاج مردم بود وزن کرده برای تقدیم مذکور حاضر نمایند و البته بواسطۀ خدمت مسطوره اجرت میگرفتند و چون صرّافان متدرجاً این کار را در خود هیکل بنا کردند علی هذا مسیح ایشان را از آنجا بیرون فرمود (متی 21: 12 و مرقس 11: 15). (قاموس کتاب مقدس). رجوع به بانکداری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرامان
تصویر خرامان
(دخترانه)
آنکه با ناز و تکبر راه می رود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرایان
تصویر سرایان
در حال سرودن، در حال آوازخوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
خرامنده، در حال خرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترزفان
تصویر ترزفان
ترزبان، آنکه سخن های خوب و تازه بگوید، زبان آور، خوش سخن، فصیح، ترجمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفاهان
تصویر صفاهان
اصفهان، برای مثال ور پردۀ عشاق صفاهان و حجاز است / از حنجرۀ مطرب مکروه نزیبد (سعدی - ۹۵ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرافشان
تصویر سرافشان
سرافشاننده، سرجنباننده، کنایه از مست، کنایه از مغرور، متکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
مجموع اعتقادات یا اعمال ناشی از نادانی، ترس از ناشناخته ها، اعتقاد به جادو و بخت، درک نادرست برخی علت و معلول ها و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درافشان
تصویر درافشان
درافشاننده، کنایه از شخص بلیغ و زبان آور، شیرین سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرافشان
تصویر زرافشان
ویژگی آنچه با طلا اندود شده مثلاً کاغذ زرافشان، بافته شده با تارهای زر، زربافت، دارای نقش هایی از طلا، کسی که سیم و زر نثار می کند، زرافشاننده، زرافشانی و نثار کردن سیم و زر، برای مثال سران عرب را زرافشان او / سرآورد بر خطّ فرمان او (نظامی۵ - ۸۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرافکن
تصویر سرافکن
سراف کننده، کنایه از شمشیر، تیغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درایان
تصویر درایان
در حال حرف زدن، دراینده، گوینده
فرهنگ فارسی عمید
(صَ رَ)
مرگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، مس و قلعی. (منتهی الارب). النحاس و الرصاص. (اقرب الموارد). اسرب که قلعی گویند. (برهان قاطع) ، نوعی از خرما. (برهان قاطع) (مهذب الاسماء). نوعی از خرمای گران سنگ سخت مضغ که بیشتر از جهت کفایت بخرج صاحب عیالان بسیارخرج و مزدوران و بندگان آید یا آن صیحانی است و از امثال ایشان است: صرفانه ربعیه تصرم بالصیف و تؤکل بالشتیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ / صِ)
شب و روز. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خراسان
تصویر خراسان
مشرق مقابل بابل مغرب، نغمه ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرافشان
تصویر زرافشان
افشاننده زر، بخش کننده طلا و سکه زر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرایان
تصویر سرایان
سراینده، در حال سرودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافدان
تصویر رافدان
دو رودان (دجله فرات)
فرهنگ لغت هوشیار
زلفین، حلقه بدن جانورانی مانند کرمهای حلقوی درین نوع حیوانات هر یک از حلقه ها دارای ساختمان نسبتا کاملی برای جذب و دفع و متابولیسم مواد غذایی موجود است و به تعداد این حلقه ها این ساختمان تکرار میشود و هر یک از حلقه ها طوری است که همه اعمال حیاتی را به تنهایی میتواند انجام دهد به همین جهت اگر کرم حلقوی را به قطعاتی تقسیم کنیم هر قطعه مانند جانوری کامل میتواند به زندگی ادامه دهد حلقه
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه در میپاشد، بلیغ زبان آور، بحر هشتم از هفده بحر اصول موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرافات
تصویر زرافات
جمع زرافه، گروه های مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
رونده با ناز و تکبر و تبخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرفان
تصویر صرفان
مرگ، مس و ارزیز (قلعی)، خرمای سفت شب و روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
حکایتهای شب، سخنان پریشان و نامربوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرصران
تصویر صرصران
بی پدیجه از ماهیان (پدیجه فلس ماهی)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته سپاهان نام پرده ای از خنیا که در پایان شب سرایند اصفهان، پرده ای است از موسیقی قدیم که آن را در آخر شب می سرودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
((خُ))
رونده با ناز و تکبر و تبختر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
((خُ))
جمع خرافت، سخنان بی اصل، افسانه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خراسان
تصویر خراسان
((خُ))
مشرق، مقابل بابل، مغرب، نغمه ای است از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرافشان
تصویر زرافشان
((زَ اَ))
چیزی که ریزه زر یا گرد زر بر آن افشانده باشند، شاباش، نثار کردن زر و سیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرایان
تصویر سرایان
((سَ))
سراینده، در حال سرودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفاهان
تصویر صفاهان
سپاهان، اسم شهر اصفهان، یکی از نواهای موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
Superstition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
суеверие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
Aberglaube
دیکشنری فارسی به آلمانی