کشیده شده، دراز مداد، مرکب، برای مثال چون رخت را نیست در خوبی امید / خواه نه گلگونه و خواهی مدید (مولوی - لغت نامه - مدید) در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن
کشیده شده، دراز مداد، مُرکب، برای مِثال چون رخت را نیست در خوبی امید / خواه نِه گلگونه و خواهی مدید (مولوی - لغت نامه - مدید) در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن
دست بر دست زدن چندان که آواز آید. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دست بر دست زدن. (از اقرب الموارد). و رجوع به تصدیه و تصفیق شود، ریمناک گردیدن جراحت. (از اقرب الموارد)
دست بر دست زدن چندان که آواز آید. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دست بر دست زدن. (از اقرب الموارد). و رجوع به تصدیه و تصفیق شود، ریمناک گردیدن جراحت. (از اقرب الموارد)
شکافته، پراکنده، گله شتر، رمه گوسبند، بامداد، نیمه از هر چه دو نیم گشته شیر دوشیده سرد شده که پوست تنک مانندی بر روی آن بسته باشد، شکافته شکاف زده، نیمه از هر چیز شکافته به دو نیم، صبح
شکافته، پراکنده، گله شتر، رمه گوسبند، بامداد، نیمه از هر چه دو نیم گشته شیر دوشیده سرد شده که پوست تنک مانندی بر روی آن بسته باشد، شکافته شکاف زده، نیمه از هر چیز شکافته به دو نیم، صبح