اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سرلاب، اصطرلاب، سطرلاب، صلاب، استرلاب، سترلاب برای مثال همه زیج و صلاب برداشتند / برآن کار یک هفته بگذاشتند (فردوسی - ۲/۲۳۰)
اُسطُرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سُرلاب، اُصطُرلاب، سُطُرلاب، صُلاب، اُستُرلاب، سُتُرلاب برای مِثال همه زیج و صُلاب برداشتند / برآن کار یک هفته بگذاشتند (فردوسی - ۲/۲۳۰)
یکی از پادشاهان بنی اسرائیل که در 918 قبل از میلاد بسلطنت رسید و باغواء زن خویش مسما به ایزابل به الهۀ بعل گروید و معبدی برای آن بت بساخت و او نسبت به حضرت الیاس جور و ستم فراوان روا داشت. پس از 20 سال سلطنت راندن، پادشاه آرام موسوم به بن هدد با وی جنگی درپیوست و اخاب در آن جنگ کشته شد. (قاموس الاعلام)
یکی از پادشاهان بنی اسرائیل که در 918 قبل از میلاد بسلطنت رسید و باغواء زن خویش مسما به ایزابل به الهۀ بعل گروید و معبدی برای آن بُت بساخت و او نسبت به حضرت اِلیاس جور و ستم فراوان روا داشت. پس از 20 سال سلطنت راندن، پادشاه آرام موسوم به بن هدد با وی جنگی درپیوست و اخاب در آن جنگ کشته شد. (قاموس الاعلام)
گردن بند بی جواهر که ازمیخک و مانند آن سازند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گردن بند از مشک و پوست خرما و جز آن. (مهذب الاسماء). رجوع به الجماهر بیرونی ص 39 شود، رشته ای که در آن مهره ها کشیده در گردن کودکان و دختران اندازند. ج، سخب. (منتهی الارب) (آنندراج)
گردن بند بی جواهر که ازمیخک و مانند آن سازند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گردن بند از مشک و پوست خرما و جز آن. (مهذب الاسماء). رجوع به الجماهر بیرونی ص 39 شود، رشته ای که در آن مهره ها کشیده در گردن کودکان و دختران اندازند. ج، سُخُب. (منتهی الارب) (آنندراج)
طبری. رئیس فرقه ای از زیدیه. الخشبیه. اصحاب صرخاب الطبری، و وقت خروج سلاح ایشان از چوب بود. (بیان الادیان ص 34). ظاهراً کلمه معرب سرخاب است: خشبیه یا سرخابیه پیروان سرخاب طبری از فرق زیدیه که بکمک مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی خروج کردند و چون سلاحی جز چوب (خشب) نداشتند به این نام خوانده شده اند و برخی گفته اند که چون ایشان چوبۀ داری را که زید بن علی بر آن آویخته شد نگهداری کرده بودند به این اسم خوانده شده اند. (ضمیمۀ ترجمه ملل و نحل شهرستانی از جلالی نائینی ص 15) (مفاتیح العلوم خوارزمی)
طبری. رئیس فرقه ای از زیدیه. الخشبیه. اصحاب صرخاب الطبری، و وقت خروج سلاح ایشان از چوب بود. (بیان الادیان ص 34). ظاهراً کلمه معرب سرخاب است: خشبیه یا سرخابیه پیروان سرخاب طبری از فرق زیدیه که بکمک مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی خروج کردند و چون سلاحی جز چوب (خشب) نداشتند به این نام خوانده شده اند و برخی گفته اند که چون ایشان چوبۀ داری را که زید بن علی بر آن آویخته شد نگهداری کرده بودند به این اسم خوانده شده اند. (ضمیمۀ ترجمه ملل و نحل شهرستانی از جلالی نائینی ص 15) (مفاتیح العلوم خوارزمی)
جمع واژۀ صعب: تازه شود صورت دین را جبین سهل شود شیعت حق را صعاب. ناصرخسرو. گرچه صعب است عمل از قبل بوی بهشت جمله آسان شود ای پور پدر بر تو صعاب. ناصرخسرو. و در اذلال صعاب و رقاب براهین معجز نموده. (جهانگشای جوینی). و چون همت پادشاهانۀ او بر استدلال صعاب باغیان و استلانت رقاب یاغیان مصروف بوده. (جهانگشای جوینی) ، انذرتکم صعاب الامور، ای مسائل دقیقه غامضه یقع بها فتنه فی العلماء. (منتهی الارب). صعاب المنطق، اغلوطه های آن. (منتهی الارب). رجوع به صعب شود
جَمعِ واژۀ صَعب: تازه شود صورت دین را جبین سهل شود شیعت حق را صعاب. ناصرخسرو. گرچه صعب است عمل از قبل بوی بهشت جمله آسان شود ای پور پدر بر تو صعاب. ناصرخسرو. و در اذلال صعاب و رقاب براهین معجز نموده. (جهانگشای جوینی). و چون همت پادشاهانۀ او بر استدلال صعاب باغیان و استلانت رقاب یاغیان مصروف بوده. (جهانگشای جوینی) ، انذرتکم صعاب الامور، ای مسائل دقیقه غامضه یقع بها فتنه فی العلماء. (منتهی الارب). صعاب المنطق، اغلوطه های آن. (منتهی الارب). رجوع به صعب شود
گفته اند ریگستانهائی است بین بصره و یمامه که عبور از آن دشوار بود. حارث بن همام بن مره بن ذهل شیبان در روزی از ایام بکر در آنجا کشته شده و تغلب در آخر روز به هزیمت شده است. (معجم البلدان) نقطه ای است که در آن دلیری از دلاوران بکر بن وائل که کتان دهر نام داشت، به دست خلیفه بن مخبط بقتل رسید. (معجم البلدان) کوهی است میان یمامه و بحرین. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
گفته اند ریگستانهائی است بین بصره و یمامه که عبور از آن دشوار بود. حارث بن همام بن مره بن ذهل شیبان در روزی از ایام بکر در آنجا کشته شده و تغلب در آخر روز به هزیمت شده است. (معجم البلدان) نقطه ای است که در آن دلیری از دلاوران بکر بن وائل که کتان دهر نام داشت، به دست خلیفه بن مخبط بقتل رسید. (معجم البلدان) کوهی است میان یمامه و بحرین. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
جمع صاحب، یاران همنشینان جمع صاحب همنشینان، اصحاب پیغمبر ص. توضیح جمع این کلمه در فارسی صحابان است: نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی (بستنی) یکدیگر راست راه
جمع صاحب، یاران همنشینان جمع صاحب همنشینان، اصحاب پیغمبر ص. توضیح جمع این کلمه در فارسی صحابان است: نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی (بستنی) یکدیگر راست راه