- صخ (صَ خِنْ)
صخی. ثوب ٌ صخ، جامۀ چرکین. (منتهی الارب)
معنی صخ - جستجوی لغت در جدول جو
- صخ (تَ هَمْ بُ)
زدن چیزی سخت را بر چیزی رست و سخت. (منتهی الارب) ، کر کردن آواز گوش را. (منتهی الارب). کر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامۀ جرجانی) ، به منقار زدن زاغ پشت ریش شتر را، آواز سنگ. (منتهی الارب)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگ سخت، برای مثال حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صما (سعدی۲ - ۳۰۳)
سنگ بزرگ و سخت
صخرۀ صما: سنگ سخت،برای مثال حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صما (سعدی۲ - ۳۰۳)
صخرۀ صما: سنگ سخت،
(صُ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ صخره. (منتهی الارب) : همه بر آن منکر شدند و اتفاق کردند که شهادات صخور همه افک و زور است. (ترجمه تاریخ یمینی ص 353)
(تَ یَ)
لغت نامه دهخدا
چرکین و ریمناک شدن جامه. (منتهی الارب) ، بگشادن آتش را. (منتهی الارب). منتهی الارب هر دو مصدر را ناقص یائی ضبط کرده است. لیکن در قطرالمحیط بمعنی دوم از ناقص واوی آمده است نه یائی
(صُ خَ تُثْ ثُ)
لغت نامه دهخدا
منزلی است که رسول صلی اﷲ علیه و سلم در آن فرود آمد... چنین است در قاموس و گویا تصحیف صخیرات الیمام است یا آنکه موضع دیگری است. در مجمع در باب صاد مع الحاء آورد: رای رجلا یقطع سمره بصحیرات الیمام، و آن نام موضعی است و یمام درختی و مرغی است و آن مصغر جمع صخره است و هی ارض لینه تکون وسط الحره، و تفسیر یمام به مرغ درست است لکن معروف در درخت ثمام است به ثاء مثلثه. (منتهی الارب)
