دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. دوهزارگزی شمال خاوری مشهد. جلگه. معتدل. سکنه 279 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، تریاک. شغل اهالی زراعت و مالداری، قالیچه بافی. راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. دوهزارگزی شمال خاوری مشهد. جلگه. معتدل. سکنه 279 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، تریاک. شغل اهالی زراعت و مالداری، قالیچه بافی. راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
منسوب به صحراء. بیابانی. بری. مقابل بستانی: نکتۀ او دانه و ارواحست مرغ دانه زی مرغان صحرائی فرست. خاقانی. شبروان چون کرم شب تابنده صحرائی همه خفتگان چون کرم قز زنده بزندان آمده. خاقانی. حلقه کردند او چو شمعی در میان سجده کردندش همه صحرائیان. مولوی. همه دانند که من سبزه خط دارم دوست نه چو دیگر حیوان سبزه صحرائی را. سعدی
منسوب به صحراء. بیابانی. بری. مقابل بستانی: نکتۀ او دانه و ارواحست مرغ دانه زی مرغان صحرائی فرست. خاقانی. شبروان چون کرم شب تابنده صحرائی همه خفتگان چون کرم قز زنده بزندان آمده. خاقانی. حلقه کردند او چو شمعی در میان سجده کردندش همه صحرائیان. مولوی. همه دانند که من سبزه خط دارم دوست نه چو دیگر حیوان سبزه صحرائی را. سعدی
منسوب به صفراء. زردآبی: و آن روغن را به آماس صفرائی اندر مالند. (نوروزنامه). کلکت طبیب انس و جان تریاک اکبر در زبان صفرائیی لیک از دهان قی کرده سودا ریخته. خاقانی. بست چون زردگل برعنائی کهربا بر نگین صفرائی. نظامی. رجوع به صفراء شود
منسوب به صفراء. زردآبی: و آن روغن را به آماس صفرائی اندر مالند. (نوروزنامه). کلکت طبیب انس و جان تریاک اکبر در زبان صفرائیی لیک از دهان قی کرده سودا ریخته. خاقانی. بست چون زردگل برعنائی کهربا بر نگین صفرائی. نظامی. رجوع به صفراء شود
چادر نادوخته که حاجیان پوشند، قسمی سجاده از پنبه با نقشهای کبود بر زمینه سپید گستردنی کوچک و غالبا با زمینه سپید و گلهای آبی که چون سجاده بر آن نماز گذارند جانماز مصلی
چادر نادوخته که حاجیان پوشند، قسمی سجاده از پنبه با نقشهای کبود بر زمینه سپید گستردنی کوچک و غالبا با زمینه سپید و گلهای آبی که چون سجاده بر آن نماز گذارند جانماز مصلی