- صبی
- نو باوه کودکانه سری کودک گرایی ستاره پرست (در برخی واژه نامه ها صبی با ماندایی برابر گرفته شده که درست نیست برای آگاهی بیشتر بنگرید به منی و پیام او) کودک پسر بچه، جمع صبیان. کار کودکی کردن، با کودکان بازی کردن، به کودکی میل کردن، میل کردن به سوی جوانی و کودکی و بازی، کودکی طفلی طفولیت. صابی ماندایی
معنی صبی - جستجوی لغت در جدول جو
- صبی ((صَ یّ))
- کودک، پسر بچه، جمع صبیان
- صبی ((صُ بّ))
- پیرو فرقه صابئان، صابی، ماندابی
- صبی ((صَ با))
- کار بچگانه کردن، با کودکان بازی کردن، به کودکی میل کردن
- صبی ((ص با))
- میل کردن به سوی جوانی و کودکی و بازی، کودکی، طفلی، طفولیت
- صبی
- کودک، پسر بچه
- صبی
- طفل کوچک، کودک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سفیدچهره، خوب رو، زیباروی، خوشگل، صاحب جمال
دختر، دختر بچه، کودک مادینه
رنگ شده
شکیبا، پذ رفتار، استوان زنهار دار، ابر تو بر تو، ابر پریشان، خوان سفره، باران تند کاکتوس
خوبروی سپید رنگ رو در روی سبزه رنگ و نمکین خوبرو و سفید چهره مقابل ملیح. یا وجه صبیح. روی نیکو
خوی ریخته، خون ریخته، برف یخ، درخت رنگ، نیکو چون انگبین، لبه چون لبه شمشیر
دختر بچه
زن فریبی، جوان نمایی
کودکی کردن، به لهو و لعب پرداختن
مربوط به عصب، مربوط به سلسلۀ اعصاب، ویژگی کسی که زود عصبانی می شود، خشمگین، دارای عصبانیت یا فشار روحی مثلاً واکنش عصبی، از روی عصبانیت، باحالت خشم
آنچه به زور و خلاف رضای صاحبش تصرف شده، مغصوب، غصب شده مثلاً لباس غصبی، زمین غصبی
کسی که تعصب بخرج دهد و از کسی یا چیزی حمایت کند، عصبانی
Infuriating, Edgy, Crossly, Irritable, Neurological, Neurotic, Snapping
сердито , нервный , раздражающий , раздражительный , неврологический , невротический
zornig, nervös, ärgerlich, reizbar, neurologisch, neurotisch
роздратовано , нервовий , роздратовуючий , дратівливий , неврологічний , невротичний , роздратований
rozgniewany, nerwowy, irytujący, drażliwy, neurologiczny, neurotyczny
zangado, nervoso, irritante, irritável, neurológico, neurótico, irritado
enojado, nervioso, irritante, irritable, neurológico, neurótico
fâché, nerveux, irritant, irritable, neurologique, névrosé
arrabbiato, nervoso, irritante, irritabile, neurologico, nevrotico, irritato
boos, zenuwachtig, irritant, prikkelbaar, neurologisch, neurotisch
गुस्से में , चिड़चिड़ा , चिढ़चिढ़ा , तंत्रिका संबंधी , मानसिक , चिड़चिड़ा
dengan marah, gugup, menjengkelkan, mudah marah, neurologis, neurotik
غاضبٌ , عصبيٌّ , غضبيٌّ , عصبيٌّ