- صبار (پسرانه)
- بسیار صبرکننده، صبور، از نامهای خداوند
معنی صبار - جستجوی لغت در جدول جو
- صبار
- خرمای هندی انجیر هندی گل تافتونی، دیوانگی گولی سر بند شیشه چوب پنبه بردبار پر شکیب، زمین سوخته، جنگ سخت بسیار شکیبا شدید الصبر، کسی که ضمیرش در خدا و برای خدا و به وسیله خداست و هر گاه جمیع بلایای دنیا بر او وارد شود عاجز نگردد، یکی از نامهای خدای تعالی. انجیر هندی که نوعی کاکتوس است
- صبار
- تمر هندی، درختی زیبا و شبیه درخت گل ابریشم با گل های زرد یا سرخ رنگ، چوب سخت و سنگین و برگ های دراز و متناوب که هر برگ دارای ۲۰ تا ۳۰ برگچه می باشد، میوۀ ترش و خاکستری رنگ این گیاه که در غلافی دراز جا دارد و پوست آن بعد از رسیدن سخت و صدفی می شود، تمر گجرات، خرمای گجرات، انبله، خبجه
انجیر هندی که نوعی کاکتوس است
- صبار ((صَ))
- بادی که از جانب شمال شرقی می وزد
- صبار ((صَ بّ))
- بسیار شکیبا، شدیدالبصر، یکی از نام های خدای تعالی، کسی که ضمیرش در خدا و برای خدا و به وسیله خداست. (تصوف)
- صبار
- بسیار شکیبا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگریزه، پاره سنگ، پاره آهن پر شکیب، گوش خر از گیاهان مالیخولیا بسیار صبر کننده، گوش خر، صبر. یا صباره امریکایی. گوش خر
از صباره: سیاخلی (مالیخولیا) خلی مالیخولیا
لبه ها کناره ها، جمع صبر، درنگ ها درنگ کردن درنگیدن، شکیبا گردانیدن، ترش شدن شیر
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دارای سلطه و قدرت، نام یکی از صورتهای فلکی به شکل مردی که با حمایل یا شمشیر ایستاده است و عصایی به دست راست دارد
ستمکار، ستمگر
جمع بئر، چاه ها
جمع ذبر، نامه ها زبان ها سخن ها کوه ها
چاهها
شکیبا، بردبار
آل، نسب
ریشکاو (میل جراحی)
سرکش، گردنکش و نام باری تعالی
زکابفروش، ماهی زکاب (مرکب)
جمع خبار، زمین های نرم، سوراخ های کلاکموش
مرگ نابودی روز تیر شید (چهارشنبه)، شب تیرشید، دشمنی، کرت درکشاورزی جویبار، شکست، پیشامد رخداد
دودمان و خویشاوندان و بمعنای هلاک
شکیبا، آرام، بردبار، حلیم
کرم روده، زرداب شکم، رنگ پریدگی از بیماری رویگر، مسگر رویگر، روی فروش
صیغه مبالغه چرخ دار، بسیار لعن کننده
خوار شدن کوچک، خرد، جمع صغیر
خود بزرگ بین
غریونده جیغ کشنده جیغو جیرجیرک
جلیتغه، سینه پوش، داغ سینه شتر
جمع صخره، خرسنگ ها