شاعری است و این رباعی از وی در تاریخ سیستان آمده که در آن قصۀ ماکان و میر شهید را یاد کرده است: خان غم تو پست شده ویران باد خان طربت همیشه آبادان باد همواره سر و کار تو با نیکان باد تو میر شهید و دشمنت ماکان باد. (تاریخ سیستان ص 324)
شاعری است و این رباعی از وی در تاریخ سیستان آمده که در آن قصۀ ماکان و میر شهید را یاد کرده است: خان غم تو پست شده ویران باد خان طربت همیشه آبادان باد همواره سر و کار تو با نیکان باد تو میر شهید و دشمنت ماکان باد. (تاریخ سیستان ص 324)
وی یکی از شعرا است که شعر او در لغت نامۀ اسدی بشاهد آمده است. اسدی در لغت ’چنال’ گوید: بمعنی چنار است. صانع فضولی گوید: به نام و نعمت ایشان بزرگ نام شدی چنال گشتی از آنگه که بوده بودی نال
وی یکی از شعرا است که شعر او در لغت نامۀ اسدی بشاهد آمده است. اسدی در لغت ’چنال’ گوید: بمعنی چنار است. صانع فضولی گوید: به نام و نعمت ایشان بزرگ نام شدی چنال گشتی از آنگه که بوده بودی نال
وی از شعرای عثمانی و از مردم ادرنه و به عطازاده مشهور بود. پس از تحصیل علوم ادبیه و شرعیه به علم طب پرداخت پاره ای از معاجین ترتیب داده می فروخت و بدان ارتزاق میکرد. آنگاه فکر کیمیاگری افتاد و عاقبت دندانهای خود را بر سر آن کار از دست بداد و پس از اندکی بمرد. (قاموس الاعلام ترکی) وی یکی از شعرای عثمانی است و در سنجاق حمید بتحصیل پرداخت سپس به استانبول رفت و مدرسه نشانجی را طی کرد و در اواخر قرن 10 هجری قمری درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی) شاعری است. صاحب صبح گلشن گوید: در صنعت نظم و صنایع و بدایع طبع رسا داشت و در عهد شاه طهماسب ماضی به معارک شعرا گردن می افراشت. او راست: از غم نادیدنت جان را شکیبائی نماند در دل پرحسرتم تاب و توانائی نماند. شد عمرها که دم به وفای تو میزنم ممنون یک نگه ز تو ای بی وفا نیم. (صبح گلشن ص 244 و 245). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
وی از شعرای عثمانی و از مردم ادرنه و به عطازاده مشهور بود. پس از تحصیل علوم ادبیه و شرعیه به علم طب پرداخت پاره ای از معاجین ترتیب داده می فروخت و بدان ارتزاق میکرد. آنگاه فکر کیمیاگری افتاد و عاقبت دندانهای خود را بر سر آن کار از دست بداد و پس از اندکی بمرد. (قاموس الاعلام ترکی) وی یکی از شعرای عثمانی است و در سنجاق حمید بتحصیل پرداخت سپس به استانبول رفت و مدرسه نشانجی را طی کرد و در اواخر قرن 10 هجری قمری درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی) شاعری است. صاحب صبح گلشن گوید: در صنعت نظم و صنایع و بدایع طبع رسا داشت و در عهد شاه طهماسب ماضی به معارک شعرا گردن می افراشت. او راست: از غم نادیدنت جان را شکیبائی نماند در دل پرحسرتم تاب و توانائی نماند. شد عمرها که دم به وفای تو میزنم ممنون یک نگه ز تو ای بی وفا نیم. (صبح گلشن ص 244 و 245). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
امراءه حصان، زن پارسا یا شوهردار. زن نیکوکار و عفیفه. بشوی. متزوجه. مستوره. حاصن. حاصنه. ج، حصانات، حصن، دره. یک دانه مروارید: بحصن حصین اندرم ار ز دست که بینند حصن حصینم حصان. مسعودسعد
امراءه حصان، زن پارسا یا شوهردار. زن نیکوکار و عفیفه. بشوی. متزوجه. مستوره. حاصن. حاصنه. ج، حصانات، حصن، دره. یک دانه مروارید: بحصن حصین اندرم ار ز دست که بینند حصن حصینم حصان. مسعودسعد
شاعری است و صاحب صبح گلشن گوید: (صانع شاه جهان آبادی) شاه نذرعلی نام داشت، درویشی صوفی مشرب بود و بر سجادۀ توکل و استغنا پا میگذاشت، برای تماشای صنعت صانع بیچون از دهلی به لکهنو و از آنجا به بنارس شد و در سنۀ ثمانین ومائه و الف داعی اجل را لبیک اجابت گفت. از اوست: فتادگی به درش عاقبت ثمردارد سر مرابه کرم تا به تیغ بردارد. میان میگویم و لیکن نداری در میان چیزی خجالت میکشم از بس که بر تهمت کمر بستم. (صبح گلشن ص 244)
شاعری است و صاحب صبح گلشن گوید: (صانع شاه جهان آبادی) شاه نذرعلی نام داشت، درویشی صوفی مشرب بود و بر سجادۀ توکل و استغنا پا میگذاشت، برای تماشای صنعت صانع بیچون از دهلی به لکهنو و از آنجا به بنارس شد و در سنۀ ثمانین ومائه و الف داعی اجل را لبیک اجابت گفت. از اوست: فتادگی به درش عاقبت ثمردارد سر مرابه کرم تا به تیغ بردارد. میان میگویم و لیکن نداری در میان چیزی خجالت میکشم از بس که بر تهمت کمر بستم. (صبح گلشن ص 244)