شاعری است و صاحب صبح گلشن گوید: (صانع شاه جهان آبادی) شاه نذرعلی نام داشت، درویشی صوفی مشرب بود و بر سجادۀ توکل و استغنا پا میگذاشت، برای تماشای صنعت صانع بیچون از دهلی به لکهنو و از آنجا به بنارس شد و در سنۀ ثمانین ومائه و الف داعی اجل را لبیک اجابت گفت. از اوست: فتادگی به درش عاقبت ثمردارد سر مرابه کرم تا به تیغ بردارد. میان میگویم و لیکن نداری در میان چیزی خجالت میکشم از بس که بر تهمت کمر بستم. (صبح گلشن ص 244)