جدول جو
جدول جو

معنی صامل - جستجوی لغت در جدول جو

صامل
(مِ)
نعت فاعلی از صمل. خشک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صامل
خشک
تصویری از صامل
تصویر صامل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامل
تصویر کامل
(پسرانه)
بی عیب، بی نقص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شامل
تصویر شامل
(پسرانه)
حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تامل
تصویر تامل
درنگ کردن، دقت کردن در امری، دوراندیشی،
اندیشیدن، فکر کردن، پنداشتن، رای زدن، سگالیدن، اسگالیدن، اسگالش، تأمّل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شامل
تصویر شامل
فراگیرنده و به همه رسنده، همه را فرارسنده، کافی، کامل، حاوی، دربردارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حامل
تصویر حامل
حمل کننده، باربردارنده، کسی که باری با خود یا بر پشت خود دارد، در موسیقی پنج خط افقی و موازی در نت موسیقی، دارای میوه، میوه دار
حامل وحی: کنایه از جبرئیل که از جانب خدای تعالی برای پیغمبر وحی می آورد
حامل راس الغول: در علم نجوم برساوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامل
تصویر کامل
تمام، مقابل ناقص، جمع کمله، بی عیب و نقص، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن «متفاعلن متفاعلن متفاعلن»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صامت
تصویر صامت
مقابل ناطق، ساکت، خاموش، ناتوان در سخن گفتن، (سینما، تئاتر) ویژگی فیلم بدون صدا، در علم زبانشناسی واجی که در گذر خود از اندام های گویایی به مانعی برخورد می کند مانند ج، د، ر، همخوان، بی صدا، کنایه از زر و سیم
صامت و ناطق: کنایه از دارایی شخص از زر و سیم و چهارپایان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خامل
تصویر خامل
گمنام، بی نام ونشان، فرومایه، بیقدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صایل
تصویر صایل
حمله برنده، گستاخ سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامل
تصویر کامل
تمام، بی نقص
فرهنگ لغت هوشیار
کارکن، صنعتگر، کسی که با دست کار کند، بمعنی والی و حاکم هم گفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طامل
تصویر طامل
زشتگوی پلید زبان مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صومل
تصویر صومل
گاوه از گیاهان از تیره گاو زبان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاقل
تصویر صاقل
زداینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامل
تصویر شامل
فراگیرنده، عمومیت دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تامل
تصویر تامل
نیک نگریستن، تفکر درنگ، فرنگری نیک نگریستن نگرش، سکالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامل
تصویر خامل
گمنام، بی ارزش گمنام بی نام و نشان، بی قدر فرومایه، جمع خاملین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حامل
تصویر حامل
حمل کننده، برنده، بار بردار، نگاه دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامل
تصویر سامل
سعی کننده در سلاح کار و سلاح معیشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صامت
تصویر صامت
خاموش، خموش، ساکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامل
تصویر خامل
((مِ))
گمنام، بی قدر، فرومایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عامل
تصویر عامل
((مِ))
عمل کننده، کارگزار، کسی که امور مالی یا ملکی کس دیگر را اداره کند، والی، حاکم، در قدیم بزرگترین مأمور وصول مالیات، هر عنصر ریاضی مانند عدد، حرف و عبارت که جزیی از یک حاصل ضرب باشد، نماینده شرکت، سا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صامت
تصویر صامت
((مِ))
بی صدا، خاموش، اموال غیر جاندار مانند زر و سیم، اسباب، جامه و خانه و غیره، حرفی که حرکت نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صایل
تصویر صایل
حمله برنده، گستاخ، سرکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شامل
تصویر شامل
((مِ))
فراگیرنده، حاوی، در بردارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کامل
تصویر کامل
((مِ))
درست، بی نقص، فاضل، دانا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حامل
تصویر حامل
((مِ))
حمل کننده، آبستن، برای نوشتن نت، پنج خط افقی موازی را که به فاصله مساوی رسم شده باشد به کار می برند و نت را در روی خطوط و مابین آن ها می نویسند. مجموع این پنج خط را حامل می گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جامل
تصویر جامل
((مِ))
گله شتر یا شتربانان، قبیله بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حامل
تصویر حامل
بارآور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کامل
تصویر کامل
آرسته، اسپور، بونده، رسا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شامل
تصویر شامل
در بر گیرنده، دارای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عامل
تصویر عامل
کارتار، کارکن، کارگزار، گماشته، انگیزه، کننده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تامل
تصویر تامل
درنگ، اندیشه
فرهنگ واژه فارسی سره