شیونده (شی وَ دَ / دِ) مخلوطگشته، لرزان شده، برهم زده شده. (ناظم الاطباء) ، برهم زننده. آمیزنده، لرزنده. (فرهنگ فارسی معین) ادامه... مخلوطگشته، لرزان شده، برهم زده شده. (ناظم الاطباء) ، برهم زننده. آمیزنده، لرزنده. (فرهنگ فارسی معین) لغت نامه دهخدا
شیونده بر هم زننده آمیزنده، لرزنده ادامه... بر هم زننده آمیزنده، لرزنده تصویر شیونده فرهنگ لغت هوشیار
شیونده ((وَ دَ یا دِ)) برهم زننده، آمیزنده، لرزنده ادامه... برهم زننده، آمیزنده، لرزنده تصویر شیونده فرهنگ فارسی معین