جدول جو
جدول جو

معنی شیونده

شیونده((وَ دَ یا دِ))
برهم زننده، آمیزنده، لرزنده
تصویری از شیونده
تصویر شیونده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شیونده

شیونده

شیونده
مخلوطگشته، لرزان شده، برهم زده شده. (ناظم الاطباء) ، برهم زننده. آمیزنده، لرزنده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا