جدول جو
جدول جو

معنی شیلم - جستجوی لغت در جدول جو

شیلم
پارسی تازی گشته شلمک، خر سنگ گیاهان شیلم گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن
فرهنگ لغت هوشیار
شیلم
دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، شیله، گندم دیوانه
تصویری از شیلم
تصویر شیلم
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیلا
تصویر شیلا
(دخترانه)
از نامهای متداول هندی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فیلم
تصویر فیلم
رخشاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیلم
تصویر بیلم
غوزه، دارچین سپید
فرهنگ لغت هوشیار
آهنی بقطر معلوم و درازای حدود یک گز یا کمی بیشتر که بدان دیوار و زمین و کوه سوراخ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیله
تصویر شیله
حیله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شالم
تصویر شالم
گندم تلخه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیلک
تصویر شیلک
توت فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشم
تصویر شیشم
نوعی ساز که نوازند، آوازی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولم
تصویر شولم
پارسی تازی گشته شیلم شلمک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیام
تصویر شیام
زمین نرم خاک موش، خاک نرم، سوراخ موش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشم
تصویر شیشم
از آلات موسیقی، رباب، برای مثال بگیر بادۀ نوشین و نوش کن به صواب / به بانگ شیشم با بانگ افسر سگزی (منوچهری - ۱۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیله
تصویر شیله
حیله، مکر، خدعه
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، گندم دیوانه
شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیلم
تصویر دیلم
از اقوام قدیمی ساکن در گیلان، کنایه از سپاهی دلیر و جنگجو، کنایه از بنده، غلام، کنایه از دربان، نگهبان، برای مثال هست همان درگه کاو را ز شهان بودی / دیلم ملک بابل، هندو شه ترکستان (خاقانی - ۳۵۹)
میلۀ آهنی ضخیم برای سوراخ کردن یا حرکت دادن چیزهای سنگین، بیرم، بارم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتلم
تصویر شتلم
اشتلم، زور، ستم، پرخاش و هیاهو، داد و فریاد، تندی، لاف زدن، رجزخوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیلم
تصویر عیلم
وزغ، دریا، چاه دهان گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیلم
تصویر غیلم
بک غوک، آبخیزه: در مادر چاه، سنگ پشت: نر، کاکلی پر موی
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ایست که از نیترات دو سلولز ساخته شده و برای گرفتن عکس و تصاویر سینمائی بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیلم
تصویر دیلم
((دِ لَ))
دربان، زندانبان، غلام، نام ناحیه و قومی در گیلان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیلم
تصویر دیلم
میله ای آهنی برای سوراخ کردن دیوار یا حرکت دادن اجسام سنگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیلم
تصویر فیلم
نوار قابل انعطاف سلولوییدی که با امولسیون حساس در برابر نور پوشیده شده است و در عکاسی و فیلم برداری استفاده می شود، مجموع یک نمایش سینمایی
فیلم بازی کردن: کنایه از ظاهرسازی کردن، دغل بازی کردن
فرهنگ فارسی معین
نوار ساخته شده از سلولوئید که در مقابل نور حساس است و برای گرفتن تصویرهای متحرک یا عکس به کار می رود، (سینما) مجموعۀ تصاویر متحرکی که روی نوار ضبط می شود و در تلویزیون یا سینما به نمایش درمی آید، کنایه از گفتار یا رفتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شولم
تصویر شولم
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، شیله، چچن، چچم، شلمک، گندم دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی است از تیره صلیبیان که دارای ریشه ای غده یی محتوی مواد ذخیره ای می باشد نباتی است دو ساله یعنی در سال دوم کشت می شود گل وی دهد. برگهایش سبز روشن و دارای موهای کوتاه است. شلغم از سرما عاجز نیست و گرمای زیادی هم برای نموش لازم ندارد. و چون دارای ویتامین سی فراوان و املاح مفید برای بدن است بهترین ماده غذایی به صورت سوپ یا آش برای اشخاصی که دچار گریپ یا سرما خوردگی شده اند می باشد شالغم لفت بوشاد شملخ شلجم شنجم عنقلی شلیم عنقیلی عنغلی سلجم شلغم قمری. یا شلغم بیابانی. شلغم روغنی. گونه ای شلغم که شباهت زیادی به نداب دارد و دانه های آن محتوی 30 درصد روغن است. مواد اندوخته ریشه این گونه شلغم از شلغم معمولی کمتر است. شلغم بیابانی. یا شلغم فرنگی. بیخ گیاهی شبیه سیب زمینی. بوته وی دارای شاخه های راست و بلند و گاهای دراز است و آن برای ساختن ترشی استعمال می شود. سیب زمینی ترشی
فرهنگ لغت هوشیار
سدی که در عرض رودخانه برای صید ماهی با چوب سازند، جمع (بسیاق عربی) شیلات
فرهنگ لغت هوشیار
زمین بیکاره زمین فکنده پارسی تازی گشته ماهی سیم در پارسی شیم نیز گفته می شود جمع شیمه خلقها طبیعتها عادتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیم
تصویر شیم
نوعی ماهی سفید با خال های سیاه در پشت، سیم برای مثال می بر آن ساعدش از ساتگنی سایه فگند / گفتی از لاله پشیزه ستی بر ماهی شیم (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیل
تصویر شیل
پیشرفتگی آب در خشکی که برای ماهیگیری مناسب است، سدی که در کنار رودخانه برای صید ماهی درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیم
تصویر شیم
شیمه ها، خلق ها، خوی ها، عادات، جمع واژۀ شیمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیم
تصویر شیم
سیم، نوعی ماهی سفید که پشتش خال های سیاه دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیل
تصویر شیل
سدی که در عرض رودخانه برای صید ماهی با چوب سازند، جمع (به عربی) شیلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یلم
تصویر یلم
سریش، سریشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلم
تصویر شلم
شلغم، ریشۀ قهوه ای یا سفید رنگ گیاهی یکساله به همین نام که مصرف دارویی و خوراکی دارد، بوشاد، سلجم، شلجم، لفت
فرهنگ فارسی عمید