- شیلم
- پارسی تازی گشته شلمک، خر سنگ گیاهان شیلم گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن
معنی شیلم - جستجوی لغت در جدول جو
- شیلم
- دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، شیله، گندم دیوانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رخشاره
غوزه، دارچین سپید
آهنی بقطر معلوم و درازای حدود یک گز یا کمی بیشتر که بدان دیوار و زمین و کوه سوراخ کنند
حیله
گندم تلخه
گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن
توت فرنگی
نوعی ساز که نوازند، آوازی است از موسیقی قدیم
پارسی تازی گشته شیلم شلمک از گیاهان
زمین نرم خاک موش، خاک نرم، سوراخ موش
از آلات موسیقی، رباب، برای مثال بگیر بادۀ نوشین و نوش کن به صواب / به بانگ شیشم با بانگ افسر سگزی (منوچهری - ۱۲۹)
حیله، مکر، خدعه
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، گندم دیوانه
شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، گندم دیوانه
شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد
از اقوام قدیمی ساکن در گیلان، کنایه از سپاهی دلیر و جنگجو، کنایه از بنده، غلام، کنایه از دربان، نگهبان، برای مثال هست همان درگه کاو را ز شهان بودی / دیلم ملک بابل، هندو شه ترکستان (خاقانی - ۳۵۹)
میلۀ آهنی ضخیم برای سوراخ کردن یا حرکت دادن چیزهای سنگین، بیرم، بارم
میلۀ آهنی ضخیم برای سوراخ کردن یا حرکت دادن چیزهای سنگین، بیرم، بارم
اشتلم، زور، ستم، پرخاش و هیاهو، داد و فریاد، تندی، لاف زدن، رجزخوانی
وزغ، دریا، چاه دهان گشاد
بک غوک، آبخیزه: در مادر چاه، سنگ پشت: نر، کاکلی پر موی
ماده ایست که از نیترات دو سلولز ساخته شده و برای گرفتن عکس و تصاویر سینمائی بکار میرود
میله ای آهنی برای سوراخ کردن دیوار یا حرکت دادن اجسام سنگین
نوار قابل انعطاف سلولوییدی که با امولسیون حساس در برابر نور پوشیده شده است و در عکاسی و فیلم برداری استفاده می شود، مجموع یک نمایش سینمایی
فیلم بازی کردن: کنایه از ظاهرسازی کردن، دغل بازی کردن
فیلم بازی کردن: کنایه از ظاهرسازی کردن، دغل بازی کردن
نوار ساخته شده از سلولوئید که در مقابل نور حساس است و برای گرفتن تصویرهای متحرک یا عکس به کار می رود، (سینما) مجموعۀ تصاویر متحرکی که روی نوار ضبط می شود و در تلویزیون یا سینما به نمایش درمی آید، کنایه از گفتار یا رفتار
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، شیله، چچن، چچم، شلمک، گندم دیوانه
گیاهی است از تیره صلیبیان که دارای ریشه ای غده یی محتوی مواد ذخیره ای می باشد نباتی است دو ساله یعنی در سال دوم کشت می شود گل وی دهد. برگهایش سبز روشن و دارای موهای کوتاه است. شلغم از سرما عاجز نیست و گرمای زیادی هم برای نموش لازم ندارد. و چون دارای ویتامین سی فراوان و املاح مفید برای بدن است بهترین ماده غذایی به صورت سوپ یا آش برای اشخاصی که دچار گریپ یا سرما خوردگی شده اند می باشد شالغم لفت بوشاد شملخ شلجم شنجم عنقلی شلیم عنقیلی عنغلی سلجم شلغم قمری. یا شلغم بیابانی. شلغم روغنی. گونه ای شلغم که شباهت زیادی به نداب دارد و دانه های آن محتوی 30 درصد روغن است. مواد اندوخته ریشه این گونه شلغم از شلغم معمولی کمتر است. شلغم بیابانی. یا شلغم فرنگی. بیخ گیاهی شبیه سیب زمینی. بوته وی دارای شاخه های راست و بلند و گاهای دراز است و آن برای ساختن ترشی استعمال می شود. سیب زمینی ترشی
سدی که در عرض رودخانه برای صید ماهی با چوب سازند، جمع (بسیاق عربی) شیلات
زمین بیکاره زمین فکنده پارسی تازی گشته ماهی سیم در پارسی شیم نیز گفته می شود جمع شیمه خلقها طبیعتها عادتها
نوعی ماهی سفید با خال های سیاه در پشت، سیم برای مثال می بر آن ساعدش از ساتگنی سایه فگند / گفتی از لاله پشیزه ستی بر ماهی شیم (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۲)
پیشرفتگی آب در خشکی که برای ماهیگیری مناسب است، سدی که در کنار رودخانه برای صید ماهی درست می کنند
شیمه ها، خلق ها، خوی ها، عادات، جمع واژۀ شیمه
سیم، نوعی ماهی سفید که پشتش خال های سیاه دارد
سدی که در عرض رودخانه برای صید ماهی با چوب سازند، جمع (به عربی) شیلات
سریش، سریشم
شلغم، ریشۀ قهوه ای یا سفید رنگ گیاهی یکساله به همین نام که مصرف دارویی و خوراکی دارد، بوشاد، سلجم، شلجم، لفت