جدول جو
جدول جو

معنی شیزری - جستجوی لغت در جدول جو

شیزری
(شَ زَ)
منسوب است به شیزر که شهر و دژ استواری در شام نزدیک حمص است. (از لباب الالباب)
لغت نامه دهخدا
شیزری
(شَ زَ)
محمد بن ابراهیم شیزری مکنی به ابوعبدالله. از راویان است و از ابوعبدالله حسن دمشقی روایت کرد و ابوبکر احمد نسوی از او روایت دارد. (از لباب الانساب). روات در علم حدیث به عنوان افراد با دانش و تجربه در جمع آوری احادیث شناخته می شوند. آنان با سفر به مناطق مختلف برای شنیدن احادیث، دقت در تحلیل اسناد و ملاقات با راویان مختلف، تلاش می کردند که احادیث صحیح و معتبر را از دیگر روایت ها تفکیک کنند. بدون تلاش های این روات، بسیاری از آموزه های اسلامی به درستی به مسلمانان نمی رسید.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیزری
تصویر پیزری
سست، بی دوام، ضعیف، بیکاره
فرهنگ فارسی عمید
(عَ زَ)
محمد بن محمد بن محمد بن خضر، از نواده های عروه بن زبیر بن العوام قریشی، ملقب به شمس الدین. وی از فقهای شافعی بود و به سال 724 هجری قمری در قدس متولد گشت و در قاهره پرورش یافت و بسال 808 در غزه درگذشت. او راست: الغیاث، ادب الفتوی، غرائب السیر، مصباح الزمان فی المعانی و البیان، الکوکب المشرق و قضم الضرب فی نظم کلام العرب. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان. سکنۀ آن 574 تن. آب از رود خانه محلی. پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
فضلۀ موش کور (خفاش) است. مجوسی گوید: فضلۀ موش کور است و آن سنگ مثانه بریزاند و دیگران گفته اند که شیزرق را اگر چون سرمه بچشم کشند بیاض (لک سفید) را زایل کند. (یادداشت مؤلف). فضلۀ موش کور، و برخی گفته اند بول آن است. (از مفردات ابن بیطار ص 75)
لغت نامه دهخدا
چگونگی شیر (اسد)، شیر بودن، (یادداشت مؤلف) :
توبه کند شیر ز شیری ؟ هگرز
گرچه شتر کاهل و بی حمیت است،
ناصرخسرو،
صورت شیری دل شیریت نیست
گرچه دلت هست دلیریت نیست،
نظامی،
وت پیروزی شیری نماند ...
سعدی،
، تهور و رشادت، (ناظم الاطباء)، خوی شیر، شهامت و شجاعت، دلاوری، دلیری، (یادداشت مؤلف) :
ولی چون بخت روباهی نمودش
ز شیری و جهانگیری چه سودش،
نظامی،
چونکه شیران دلیریش دیدند
شیرگیری و شیریش دیدند،
نظامی،
نه با شیری کسی را رنجه دارد
نه از شیران کسی هم پنجه دارد،
نظامی،
جوانی داری و شیری و شاهی
سری و با سری صاحب کلاهی،
نظامی،
بر فسق سگی که شیریم داد
’لا عیب له’ دلیری یم داد،
نظامی،
با همه زورآوری و مردی و شیری
مرد ندانم که از کمند تو جسته ست،
سعدی،
تهیدستان را دست دلیری بسته است و پنجۀ شیری شکسته، (گلستان)،
- شیری نمودن، اظهارتهور و رشادت کردن مانند شیر، (ناظم الاطباء) :
بنمای به بار عام شیری
تا کس نزند دم دلیری،
نظامی،
، درشتی و خونخواری، (ناظم الاطباء)،
منسوب به شیر به معنی پادشاهان بامیان:
بیش از همه شاهان است از ماضی و مستقبل
بیش از همه میران است از شیری و از شاری،
منوچهری،
،
یک قسمت از جهاز و کشتی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ زَ را)
نوعی از رفتار با تبختر که در آن تفکک اعضاء باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ ری ی)
بازدار. (از دزی ج 1 ص 135)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیزی
تصویر شیزی
پارسی تازی گشته شیز شز (آبنوس)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به پیزر، آنکه پیزر فرو شد، شیشه به پیزر گرفته تاازشکستن مصون ماند، سبدبافته ازپیزرو جگنو آنرا باری حمل نان لواش بکار برند، پیزر جگن: آن قدر باد بروتی که بسر داشت رقیب باد زن وار همه پیزری آمد بیرون. (لغ) -6 هیچکاره سست: این طبل پیزری کالبد را و این انبان پر شبه تن راچه پیش نهاده ای ک -7 شخص زبون پفیوز. پی زن: آنکه از اثرپای پیماینده را شناسد قایف: بعد از دیدن آن غار و سنگلاخ در خصوص این کرزپی زن شبهه کرد که گفت: این اثر قدم ابن ابی قحافه و این اثرقدم محمد ابن عبد الله است، اسب و دیگر ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیزری
تصویر پیزری
سست، بی دوام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیری
تصویر شیری
لبنٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شیری
تصویر شیری
Milky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیری
تصویر شیری
laiteux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بزرگترین کرت شالیزار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از شیری
تصویر شیری
חָלָבִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شیری
تصویر شیری
دودھیا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شیری
تصویر شیری
দুধের
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شیری
تصویر شیری
นม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شیری
تصویر شیری
maziwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شیری
تصویر شیری
sütlü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شیری
تصویر شیری
ミルキーな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شیری
تصویر شیری
melkachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شیری
تصویر شیری
우유 같은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شیری
تصویر شیری
berwarna susu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شیری
تصویر شیری
दुग्धीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شیری
تصویر شیری
lechoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شیری
تصویر شیری
lattiginoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شیری
تصویر شیری
奶白色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شیری
تصویر شیری
mleczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شیری
تصویر شیری
молочний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شیری
تصویر شیری
milchig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیری
تصویر شیری
молочный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شیری
تصویر شیری
leitoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی