محمد بن ابراهیم شیزری مکنی به ابوعبدالله. از راویان است و از ابوعبدالله حسن دمشقی روایت کرد و ابوبکر احمد نسوی از او روایت دارد. (از لباب الانساب). روات در علم حدیث به عنوان افراد با دانش و تجربه در جمع آوری احادیث شناخته می شوند. آنان با سفر به مناطق مختلف برای شنیدن احادیث، دقت در تحلیل اسناد و ملاقات با راویان مختلف، تلاش می کردند که احادیث صحیح و معتبر را از دیگر روایت ها تفکیک کنند. بدون تلاش های این روات، بسیاری از آموزه های اسلامی به درستی به مسلمانان نمی رسید.
محمد بن ابراهیم شیزری مکنی به ابوعبدالله. از راویان است و از ابوعبدالله حسن دمشقی روایت کرد و ابوبکر احمد نسوی از او روایت دارد. (از لباب الانساب). روات در علم حدیث به عنوان افراد با دانش و تجربه در جمع آوری احادیث شناخته می شوند. آنان با سفر به مناطق مختلف برای شنیدن احادیث، دقت در تحلیل اسناد و ملاقات با راویان مختلف، تلاش می کردند که احادیث صحیح و معتبر را از دیگر روایت ها تفکیک کنند. بدون تلاش های این روات، بسیاری از آموزه های اسلامی به درستی به مسلمانان نمی رسید.
محمد بن محمد بن محمد بن خضر، از نواده های عروه بن زبیر بن العوام قریشی، ملقب به شمس الدین. وی از فقهای شافعی بود و به سال 724 هجری قمری در قدس متولد گشت و در قاهره پرورش یافت و بسال 808 در غزه درگذشت. او راست: الغیاث، ادب الفتوی، غرائب السیر، مصباح الزمان فی المعانی و البیان، الکوکب المشرق و قضم الضرب فی نظم کلام العرب. (از الاعلام زرکلی)
محمد بن محمد بن محمد بن خضر، از نواده های عروه بن زبیر بن العوام قریشی، ملقب به شمس الدین. وی از فقهای شافعی بود و به سال 724 هجری قمری در قدس متولد گشت و در قاهره پرورش یافت و بسال 808 در غزه درگذشت. او راست: الغیاث، ادب الفتوی، غرائب السیر، مصباح الزمان فی المعانی و البیان، الکوکب المشرق و قضم الضرب فی نظم کلام العرب. (از الاعلام زرکلی)
فضلۀ موش کور (خفاش) است. مجوسی گوید: فضلۀ موش کور است و آن سنگ مثانه بریزاند و دیگران گفته اند که شیزرق را اگر چون سرمه بچشم کشند بیاض (لک سفید) را زایل کند. (یادداشت مؤلف). فضلۀ موش کور، و برخی گفته اند بول آن است. (از مفردات ابن بیطار ص 75)
فضلۀ موش کور (خفاش) است. مجوسی گوید: فضلۀ موش کور است و آن سنگ مثانه بریزاند و دیگران گفته اند که شیزرق را اگر چون سرمه بچشم کشند بیاض (لک سفید) را زایل کند. (یادداشت مؤلف). فضلۀ موش کور، و برخی گفته اند بول آن است. (از مفردات ابن بیطار ص 75)
چگونگی شیر (اسد)، شیر بودن، (یادداشت مؤلف) : توبه کند شیر ز شیری ؟ هگرز گرچه شتر کاهل و بی حمیت است، ناصرخسرو، صورت شیری دل شیریت نیست گرچه دلت هست دلیریت نیست، نظامی، وت پیروزی شیری نماند ... سعدی، ، تهور و رشادت، (ناظم الاطباء)، خوی شیر، شهامت و شجاعت، دلاوری، دلیری، (یادداشت مؤلف) : ولی چون بخت روباهی نمودش ز شیری و جهانگیری چه سودش، نظامی، چونکه شیران دلیریش دیدند شیرگیری و شیریش دیدند، نظامی، نه با شیری کسی را رنجه دارد نه از شیران کسی هم پنجه دارد، نظامی، جوانی داری و شیری و شاهی سری و با سری صاحب کلاهی، نظامی، بر فسق سگی که شیریم داد ’لا عیب له’ دلیری یم داد، نظامی، با همه زورآوری و مردی و شیری مرد ندانم که از کمند تو جسته ست، سعدی، تهیدستان را دست دلیری بسته است و پنجۀ شیری شکسته، (گلستان)، - شیری نمودن، اظهارتهور و رشادت کردن مانند شیر، (ناظم الاطباء) : بنمای به بار عام شیری تا کس نزند دم دلیری، نظامی، ، درشتی و خونخواری، (ناظم الاطباء)، منسوب به شیر به معنی پادشاهان بامیان: بیش از همه شاهان است از ماضی و مستقبل بیش از همه میران است از شیری و از شاری، منوچهری، ، یک قسمت از جهاز و کشتی، (ناظم الاطباء)
چگونگی شیر (اسد)، شیر بودن، (یادداشت مؤلف) : توبه کند شیر ز شیری ؟ هگرز گرچه شتر کاهل و بی حَمْیَت است، ناصرخسرو، صورت شیری دل شیریت نیست گرچه دلت هست دلیریت نیست، نظامی، وت پیروزی شیری نماند ... سعدی، ، تهور و رشادت، (ناظم الاطباء)، خوی شیر، شهامت و شجاعت، دلاوری، دلیری، (یادداشت مؤلف) : ولی چون بخت روباهی نمودش ز شیری و جهانگیری چه سودش، نظامی، چونکه شیران دلیریَش دیدند شیرگیری و شیریَش دیدند، نظامی، نه با شیری کسی را رنجه دارد نه از شیران کسی هم پنجه دارد، نظامی، جوانی داری و شیری و شاهی سری و با سری صاحب کلاهی، نظامی، بر فسق سگی که شیریَم داد ’لا عیب له’ دلیری یَم داد، نظامی، با همه زورآوری و مردی و شیری مرد ندانم که از کمند تو جسته ست، سعدی، تهیدستان را دست دلیری بسته است و پنجۀ شیری شکسته، (گلستان)، - شیری نمودن، اظهارتهور و رشادت کردن مانند شیر، (ناظم الاطباء) : بنمای به بار عام شیری تا کس نزند دم دلیری، نظامی، ، درشتی و خونخواری، (ناظم الاطباء)، منسوب به شیر به معنی پادشاهان بامیان: بیش از همه شاهان است از ماضی و مستقبل بیش از همه میران است از شیری و از شاری، منوچهری، ، یک قسمت از جهاز و کشتی، (ناظم الاطباء)
منسوب به پیزر، آنکه پیزر فرو شد، شیشه به پیزر گرفته تاازشکستن مصون ماند، سبدبافته ازپیزرو جگنو آنرا باری حمل نان لواش بکار برند، پیزر جگن: آن قدر باد بروتی که بسر داشت رقیب باد زن وار همه پیزری آمد بیرون. (لغ) -6 هیچکاره سست: این طبل پیزری کالبد را و این انبان پر شبه تن راچه پیش نهاده ای ک -7 شخص زبون پفیوز. پی زن: آنکه از اثرپای پیماینده را شناسد قایف: بعد از دیدن آن غار و سنگلاخ در خصوص این کرزپی زن شبهه کرد که گفت: این اثر قدم ابن ابی قحافه و این اثرقدم محمد ابن عبد الله است، اسب و دیگر ستور
منسوب به پیزر، آنکه پیزر فرو شد، شیشه به پیزر گرفته تاازشکستن مصون ماند، سبدبافته ازپیزرو جگنو آنرا باری حمل نان لواش بکار برند، پیزر جگن: آن قدر باد بروتی که بسر داشت رقیب باد زن وار همه پیزری آمد بیرون. (لغ) -6 هیچکاره سست: این طبل پیزری کالبد را و این انبان پر شبه تن راچه پیش نهاده ای ک -7 شخص زبون پفیوز. پی زن: آنکه از اثرپای پیماینده را شناسد قایف: بعد از دیدن آن غار و سنگلاخ در خصوص این کرزپی زن شبهه کرد که گفت: این اثر قدم ابن ابی قحافه و این اثرقدم محمد ابن عبد الله است، اسب و دیگر ستور