چگونگی شیر (اسد)، شیر بودن، (یادداشت مؤلف) : توبه کند شیر ز شیری ؟ هگرز گرچه شتر کاهل و بی حمیت است، ناصرخسرو، صورت شیری دل شیریت نیست گرچه دلت هست دلیریت نیست، نظامی، وت پیروزی شیری نماند ... سعدی، ، تهور و رشادت، (ناظم الاطباء)، خوی شیر، شهامت و شجاعت، دلاوری، دلیری، (یادداشت مؤلف) : ولی چون بخت روباهی نمودش ز شیری و جهانگیری چه سودش، نظامی، چونکه شیران دلیریش دیدند شیرگیری و شیریش دیدند، نظامی، نه با شیری کسی را رنجه دارد نه از شیران کسی هم پنجه دارد، نظامی، جوانی داری و شیری و شاهی سری و با سری صاحب کلاهی، نظامی، بر فسق سگی که شیریم داد ’لا عیب له’ دلیری یم داد، نظامی، با همه زورآوری و مردی و شیری مرد ندانم که از کمند تو جسته ست، سعدی، تهیدستان را دست دلیری بسته است و پنجۀ شیری شکسته، (گلستان)، - شیری نمودن، اظهارتهور و رشادت کردن مانند شیر، (ناظم الاطباء) : بنمای به بار عام شیری تا کس نزند دم دلیری، نظامی، ، درشتی و خونخواری، (ناظم الاطباء)، منسوب به شیر به معنی پادشاهان بامیان: بیش از همه شاهان است از ماضی و مستقبل بیش از همه میران است از شیری و از شاری، منوچهری، ، یک قسمت از جهاز و کشتی، (ناظم الاطباء)