- شیردان
- ظرفی چون قوری که در آن شیر کنند و با چای آرند، ظرف شیرخوری
معنی شیردان - جستجوی لغت در جدول جو
- شیردان
- شکنبه بره و بزغاله و گوسفند
- شیردان
- قسمتی از معدۀ گوسفند و سایر حیوانات نشخوار کننده که شیرۀ معده در آن مترشح می شود، شکمبۀ بره و بزغاله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مانند شیر، کنایه از دلیر، پردل
جایگاه شیر، جایی که شیر بسیار باشد
ترکش، کیسه یا جعبه که در قدیم تیرهای کمان را در آن می گذاشتند و به پهلوی خود آویزان می کردند، تیردان، شغا، شکار، کیش
جایی که در آن شیر فراوان باشد، شیرناک
نگهبان شیر
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی و جزو سپاه پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی
روحانی
اکیاس
جای گذاشتن دیگ دیگپایه، سه پایه، اجاق آتشدان. یا دیگدان سرد بخیل خسیس
شماله دان
سیرگان
سیرجان
مامور پلیس، پلیس
خورجین، جای بار
نام روز سیزدهم از ماه تیر
جای تیر ترکش تیرکش
دو روز، دو ماه
آمه زکابدان
مهمان میهمان
زمینی که شاخه های درخت را در آن فرو برند تا سبز شود و از آنجا به جای دیگر نقل کنند تخمدان
ظرفی که در آن تارهای ساز نگاهدارند