- شیخوخت
- پیر شدن، پیری، رهبری معنوی
معنی شیخوخت - جستجوی لغت در جدول جو
- شیخوخت
- پیر شدن، پیری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیر شدن، پیری، رهبری معنوی
زالی زال گشتن پیر شدن، رهبری مینوی روشنگری
پیر شدن، پیری
چیزی که در زیر پای کوفته و نرم شده باشد لگد مال پی سپر: چنان بنیاد ظلم از کشور خویش بفرمان الهی کرد پیخست... (عنصری)، عاجز درمانده کسی که در جایی گرفتار آید و نتواند رها شدن پیخسته، بد بو متعفن گندیده
پیر شدن
رهبری
ترش شدن خاز (خمیر) خاز ترشیدن فرزدگی
جمع شیخ، خواجگان سالاران بخردان مرد پیر، مرد بزرگ خواجه، مرد عالم دانشمند، مرشد، رهبر دسته ای از عشایر عرب، رهبر یکی از فرقه های مذهبی، جمع شیوخ، جمع الجمع مشایخ
شیخ ها، دانشمندان دینی، عالمان دین، در موسیقی مرشدها، پیرها، سالخورده ها، روسا طایفه، بزرگان، جمع واژۀ شیخ