شیواندن. آمیختن و مخلوط کردن و بر هم زدن، خمیر کردن و آمیختن آرد گندم و جز آن رادر آب، رزانیدن. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج). رجوع به شیوان و شیوانیدن شود
شیواندن. آمیختن و مخلوط کردن و بر هم زدن، خمیر کردن و آمیختن آرد گندم و جز آن رادر آب، رزانیدن. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج). رجوع به شیوان و شیوانیدن شود
مایل کردن و کج کردن. (ناظم الاطباء) ، جنبانیدن. ظاهراً به معنی هل دادن در تداول عامه و تنه زدن باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :تزایغ، سوی یکدیگر کنبانیدن. (منتهی الارب). مداغشه،... کنبانیدن دیگران و به شتاب زدگی خوردن آب و کم خوردن. (منتهی الارب). ازاغه، کنبانیدن از راه. (منتهی الارب). رجوع به کنبیدن و گنبانیدن و جنبانیدن شود
مایل کردن و کج کردن. (ناظم الاطباء) ، جنبانیدن. ظاهراً به معنی هل دادن در تداول عامه و تنه زدن باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :تزایغ، سوی یکدیگر کنبانیدن. (منتهی الارب). مداغشه،... کنبانیدن دیگران و به شتاب زدگی خوردن آب و کم خوردن. (منتهی الارب). ازاغه، کنبانیدن از راه. (منتهی الارب). رجوع به کنبیدن و گنبانیدن و جنبانیدن شود
کوبیدن کنانیدن و کوبیدن فرمودن. (ناظم الاطباء). دیگری رابه کوبیدن واداشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - پای کوبانیدن، دیگری را وادار به پای کوبیدن کردن. دیگری را به رقص واداشتن: رقصت ولدها، پای کوبانید زن فرزندش را. (زمخشری از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کوبیدن کنانیدن و کوبیدن فرمودن. (ناظم الاطباء). دیگری رابه کوبیدن واداشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - پای کوبانیدن، دیگری را وادار به پای کوبیدن کردن. دیگری را به رقص واداشتن: رقصت ولدها، پای کوبانید زن فرزندش را. (زمخشری از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
نسل ششم شیبان بن جوجی موسوم به منگوتیمور یا ازبک، خان کل سیراردو معاصر بود. قبایل خاندان شیبان از آن تاریخ به بعد به ازبکان مشهور شدند و این اسم بر روی ایشان ماند. بعد از انقراض خاندان ’باتو’ چند تن از خاندان شیبان بمقام خانی کل رسیده اند و در دورۀ دوم ایام منازعات خاندانهای متخاصم، یعنی بعد از طرد توقتمش ’درویش خان’ و ’سیداحمد’ به احتمال قوی نمایندۀ خاندان شیبانی بوده اند. شعبه اصلی این خاندان در اردوگاه اولی خود ماندندو عنوان تزارهای تیومن را پیدا کردند و ایشان گاهی نیز بر قسمت عظیمی از سیبریه مسلط بودند، و اگرچه تا1659 میلادی یعنی تا موقعی که قبایل ’قلموق’ مساکنشان را بتصرف داشتند باقی بودند ولی مدتها قبل از این تاریخ اعتبار خود را از دست داده بودند و فقط اسمی از ایشان بجا مانده بود. از این شعبه مهمتر فرزندان پولادپسر منگوتیمورند که یک بار هم بمقام خانی کل سیراردو رسیده اند. دو پسر پولاد ابراهیم و عربشاه بترتیب جد خانان بخارا و خانان خوارزم و خیوه اند. خانات اول را محمد شیبانی نوادۀ ابوالخیرخان تأسیس کرد و ابوالزبیرخان خود نوادۀ ابراهیم است که در 1520 میلادی میزیسته. خانات بخارا تا ایام اخیر باقی بودند و ’کائوفمان’ سردار روسی آنرا در سال 1285 هجری قمری / 1868 م. تحت تبعیت روسیه درآورد. عربشاه مؤسس خانات خیوه، اگرچه بمقام خانی کل سیراردو نرسیده ولی سکه ای از او در دست است که قبل از هجوم توقتمش در دشت قپچاق ضرب شده. پنجمین پشت او ’ایلبرس خان’ پس از مرگ محمد شیبانی ظاهراً در حدود 921 هجری قمری / 1515 میلادی تمام ماوراءالنهر را بتصرف درآورد و فرزندان او تا اوایل قرن حاضر به خانان خیوه معروف به ودند ولی از سال 1289 هجری قمری / 1872 میلادی ببعد روسیه ایشان را تحت تعقیب خود درآورده بود. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به شیبانیه در دائره المعارف اسلامی و تاریخ جهانگشای ج 1 ص 1445 و طبقات سلاطین لین پول ص 214، 212، 241، 243 شود قسمت عمده از قبایل شیبانی که در ناحیۀ ’تیومن’ سکونت داشتند تحت سرکردگی محمد شیبانی بماوراءالنهر کوچ کردند و امرای تیموری را از بین بردند و دولت ازبکان را تأسیس نمودند. این دولت که خانات بخارا و خیوه شاخه هایی از آن بودند تا تصرف این قسمت بتوسط روسها وجود داشتند. ازبکان تحت امر چند سلسله بر ماوراءالنهر مستولی بودند، و از آن جمله امرای شیبانی است که در تمام قرن یازدهم هجری این خطه را تحت حکومت خود داشتند، ولی خوارزم را خانان این ناحیه که نیز اولاد شیبان بودند وخراسان را صفویه از تحت حکومت ایشان بیرون بردند. اسامی افراد این شعبه از شیبانیان از این قرار است: محمد شیبانی جلوس 906 هجری قمری / 1500 میلادی کوچکونجی جلوس 916 هجری قمری / 1510 میلادی ابوسعید جلوس 937 هجری قمری / 1530 میلادی عبیدالله جلوس 940 هجری قمری / 1533 میلادی عبدالله اول جلوس 946 هجری قمری / 1539 میلادی عبداللطیف جلوس 947 هجری قمری 1540/ میلادی نوروز احمد جلوس 959هجری قمری / 1551 میلادی پیر محمد اول جلوس 963 هجری قمری / 1555 میلادی اسکندر جلوس 968 هجری قمری / 1560 میلادی عبدالله دوم جلوس 991 هجری قمری / 1583 میلادی عبدالمؤمن جلوس 1006 هجری قمری / 1598 میلادی پیر محمد دوم جلوس 1007 هجری قمری / 1599 میلادی این سلسله را امرای هشترخان منقرض کردند. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه عباس اقبال شود خاندان ابودلف که ممدوح قطران بوده است و اسدی طوسی خاندان ابودلف را تازیک و از قبیلۀ شیبانیان میخواند و او که گرشاسبنامه را در سال 458 هجری قمری سروده پیداست که ابودلف زندگانی دراز کرده و تا آن هنگام زنده و فرمانروا بوده و اسدی در آن سال به نخجوان رسیده است و وزیر ابودلف که محمد پسر اسماعیل حصنی نام داشته و برادرش ابراهیم از او درخواسته که به پیروی از فردوسی داستانی را بنام ابودلف بنظم بسراید، او این خواهش را پذیرفته است. (از شهریاران گمنام ص 172، 224) : شه ارمن و پشت ایرانیان مه تازیان شاه شیبانیان. اسدی (گرشاسب نامه ص 11). سوار جهان پشت ایرانیان مه تازیان تاج شیبانیان. اسدی
نسل ششم شیبان بن جوجی موسوم به منگوتیمور یا ازبک، خان کل سیراُردو معاصر بود. قبایل خاندان شیبان از آن تاریخ به بعد به ازبکان مشهور شدند و این اسم بر روی ایشان ماند. بعد از انقراض خاندان ’باتو’ چند تن از خاندان شیبان بمقام خانی کل رسیده اند و در دورۀ دوم ایام منازعات خاندانهای متخاصم، یعنی بعد از طرد توقتمش ’درویش خان’ و ’سیداحمد’ به احتمال قوی نمایندۀ خاندان شیبانی بوده اند. شعبه اصلی این خاندان در اردوگاه اولی خود ماندندو عنوان تزارهای تیومن را پیدا کردند و ایشان گاهی نیز بر قسمت عظیمی از سیبریه مسلط بودند، و اگرچه تا1659 میلادی یعنی تا موقعی که قبایل ’قلموق’ مساکنشان را بتصرف داشتند باقی بودند ولی مدتها قبل از این تاریخ اعتبار خود را از دست داده بودند و فقط اسمی از ایشان بجا مانده بود. از این شعبه مهمتر فرزندان پولادپسر منگوتیمورند که یک بار هم بمقام خانی کل سیراُردو رسیده اند. دو پسر پولاد ابراهیم و عربشاه بترتیب جد خانان بخارا و خانان خوارزم و خیوه اند. خانات اول را محمد شیبانی نوادۀ ابوالخیرخان تأسیس کرد و ابوالزبیرخان خود نوادۀ ابراهیم است که در 1520 میلادی میزیسته. خانات بخارا تا ایام اخیر باقی بودند و ’کائوفمان’ سردار روسی آنرا در سال 1285 هجری قمری / 1868 م. تحت تبعیت روسیه درآورد. عربشاه مؤسس خانات خیوه، اگرچه بمقام خانی کل سیراُردو نرسیده ولی سکه ای از او در دست است که قبل از هجوم توقتمش در دشت قپچاق ضرب شده. پنجمین پشت او ’ایلبرس خان’ پس از مرگ محمد شیبانی ظاهراً در حدود 921 هجری قمری / 1515 میلادی تمام ماوراءالنهر را بتصرف درآورد و فرزندان او تا اوایل قرن حاضر به خانان خیوه معروف به ودند ولی از سال 1289 هجری قمری / 1872 میلادی ببعد روسیه ایشان را تحت تعقیب خود درآورده بود. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به شیبانیه در دائره المعارف اسلامی و تاریخ جهانگشای ج 1 ص 1445 و طبقات سلاطین لین پول ص 214، 212، 241، 243 شود قسمت عمده از قبایل شیبانی که در ناحیۀ ’تیومن’ سکونت داشتند تحت سرکردگی محمد شیبانی بماوراءالنهر کوچ کردند و امرای تیموری را از بین بردند و دولت ازبکان را تأسیس نمودند. این دولت که خانات بخارا و خیوه شاخه هایی از آن بودند تا تصرف این قسمت بتوسط روسها وجود داشتند. ازبکان تحت امر چند سلسله بر ماوراءالنهر مستولی بودند، و از آن جمله امرای شیبانی است که در تمام قرن یازدهم هجری این خطه را تحت حکومت خود داشتند، ولی خوارزم را خانان این ناحیه که نیز اولاد شیبان بودند وخراسان را صفویه از تحت حکومت ایشان بیرون بردند. اسامی افراد این شعبه از شیبانیان از این قرار است: محمد شیبانی جلوس 906 هجری قمری / 1500 میلادی کوچکونجی جلوس 916 هجری قمری / 1510 میلادی ابوسعید جلوس 937 هجری قمری / 1530 میلادی عبیدالله جلوس 940 هجری قمری / 1533 میلادی عبدالله اول جلوس 946 هجری قمری / 1539 میلادی عبداللطیف جلوس 947 هجری قمری 1540/ میلادی نوروز احمد جلوس 959هجری قمری / 1551 میلادی پیر محمد اول جلوس 963 هجری قمری / 1555 میلادی اسکندر جلوس 968 هجری قمری / 1560 میلادی عبدالله دوم جلوس 991 هجری قمری / 1583 میلادی عبدالمؤمن جلوس 1006 هجری قمری / 1598 میلادی پیر محمد دوم جلوس 1007 هجری قمری / 1599 میلادی این سلسله را امرای هشترخان منقرض کردند. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه عباس اقبال شود خاندان ابودلف که ممدوح قطران بوده است و اسدی طوسی خاندان ابودلف را تازیک و از قبیلۀ شیبانیان میخواند و او که گرشاسبنامه را در سال 458 هجری قمری سروده پیداست که ابودلف زندگانی دراز کرده و تا آن هنگام زنده و فرمانروا بوده و اسدی در آن سال به نخجوان رسیده است و وزیر ابودلف که محمد پسر اسماعیل حصنی نام داشته و برادرش ابراهیم از او درخواسته که به پیروی از فردوسی داستانی را بنام ابودلف بنظم بسراید، او این خواهش را پذیرفته است. (از شهریاران گمنام ص 172، 224) : شه ارمن و پشت ایرانیان مه تازیان شاه شیبانیان. اسدی (گرشاسب نامه ص 11). سوار جهان پشت ایرانیان مه تازیان تاج شیبانیان. اسدی
قرار گرفتن. آرام شدن. متحمل شدن. صبرکردن: صنما بی تو دلم هیچ شکیبا نشود وگر امروز شکیبا شد فردا نشود. منوچهری. چه بودی کزین خواب زیرک فریب شکیبا شدی دیدۀ ناشکیب. نظامی. شکیبا شد درین غم روزگاری نه درتن دل نه در دولت قراری. نظامی. مگر کز تنعم شکیبا شوی وگرنه ضرورت به درها شوی. سعدی (بوستان)
قرار گرفتن. آرام شدن. متحمل شدن. صبرکردن: صنما بی تو دلم هیچ شکیبا نشود وگر امروز شکیبا شد فردا نشود. منوچهری. چه بودی کزین خواب زیرک فریب شکیبا شدی دیدۀ ناشکیب. نظامی. شکیبا شد درین غم روزگاری نه درتن دل نه در دولت قراری. نظامی. مگر کز تنعم شکیبا شوی وگرنه ضرورت به درها شوی. سعدی (بوستان)
متعدی شیبیدن. (حاشیۀ برهان چ معین). آرد گندم و امثال آنرا در آب و غیره آمیختن و بر هم زدن. (برهان) (آنندراج). مخلوط و آمیخته کردن. (ناظم الاطباء) ، لرزانیدن. (برهان) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به شیبیدن شود
متعدی شیبیدن. (حاشیۀ برهان چ معین). آرد گندم و امثال آنرا در آب و غیره آمیختن و بر هم زدن. (برهان) (آنندراج). مخلوط و آمیخته کردن. (ناظم الاطباء) ، لرزانیدن. (برهان) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به شیبیدن شود
صاحب منتهی الارب در کلمه زیغ گوید: ’ازاغ ازاغه، کنبانید او را از راه’، چون او از اهل هند است و نسخی در دست داشته که از آن نقل می کرده است گمان می کنم منقول عنه کیبانیدن متعدی کیبیدن بوده است و او به غلط کنبانیدن خوانده است. (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیبیدن شود
صاحب منتهی الارب در کلمه زیغ گوید: ’ازاغ ازاغه، کنبانید او را از راه’، چون او از اهل هند است و نسخی در دست داشته که از آن نقل می کرده است گمان می کنم منقول عنه کیبانیدن متعدی کیبیدن بوده است و او به غلط کنبانیدن خوانده است. (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیبیدن شود