- شکرلله
- سپاس خدای راست
معنی شکرلله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معشوق شیرین لب، شخصی که لب پایین وی شکافته و چاکدار باشد، گونه ای نان شیرینی
شکر و سپاس، حق شکر، شکرگزاری، سپاسگزاری، سپاس داری، برای مثال همی گفت شولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱ - ۱۱۶)
شیرین لب، شیرین گفتار، در پزشکی لب شکری، کسی که یکی از دو لب او شکافته باشد، لب شکافته، سلنج، سه لنج، سه لب
سست پایی سستی در پای، به گل زدن، به آب زدن، آمیختن، باد دادن گندم
((شَ یا ش کَ لَ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که یکی از دو لبش چاک داشته باشد، کنایه از شیرین گفتار، معشوق، گونه ای نان شیرینی
نازنین پر ناز زن همانندی همتاشی قطعه ای که از هندوانه و خربزه و مانند آن با کارد برند قاچ، قطعه ای از لباس و پارچه که به میخ یا جای دیگر بند شود و پاره گردد
هر مرغ شکاری مانند باز، شاهین و عقاب، شکاری، شکار کننده، برای مثال با غلامان و آلت شکره / کرد کار شکار و کار سره (عنصری - ۳۶۹)
تکۀ لباس یا پارچه که به میخ یا شاخ درخت یا جای دیگر گیر کند و پاره شود، تکۀ کوچکی از خربزه یا هندوانه که با کارد می برند