جدول جو
جدول جو

معنی شکرریزان - جستجوی لغت در جدول جو

شکرریزان
(شَ کَ)
درحال ریختن اشک. درحال نثار. (از یادداشت مؤلف) : زرافشان و شکرریزان از حدّ گرگان تا به ساری قدم بر قدم می فرمودند. (تاریخ طبرستان).
شکرریزان عروسان بر سر راه
قصبهای شکرگون بسته بر ماه.
نظامی.
، خندان. سخن شیرین گویان:
نشسته شاد و شیرین چون گل نو
شکرریزان به یاد روی خسرو.
نظامی.
شکرریزان همی کرد از عنایت
حدیث خسرو و شیرین حکایت.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکرریز
تصویر شکرریز
کسی که قند و نقل و نبات می سازد، کنایه از شیرین گفتار، سخن شیرین و فصیح، کنایه از لب معشوق
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
چشمی که اشک بسیار می افشاند. (ناظم الاطباء) :
همه منکوب و پریشان و منخوب و اشکریزان و حیران. (ترجمه تاریخ یمینی ص 455).
بریحان نثار اشکریزان
بقرآن و چراغ صبح خیزان.
نظامی.
سلطان سریر صبح خیزان
سرخیل سپاه اشکریزان.
نظامی.
آن کسانی که در آتشکده بینا شده اند
اشک ریزان مرا جوش شرر میدانند.
وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کاریزنو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 54هزارگزی شمال باختری تربت جام و 15هزارگزی باختر مالرو عمومی تربت جام به فریمان، کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 634 تن است، قنات دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ)
حالت و عمل و صفت و صنعت شکرریز. قنادی. (یادداشت مؤلف) ، گفتار خوش و سخنان شیرین و نرم و آهسته. (از برهان) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، نکاح. بزم. سور:
گر نیم محرم شکرریزی
پاسدار شهم به شب خیزی.
نظامی.
، نثار کردن در عروسی و سور:
نثار اشک من هر شب شکرریز است پنهانی
که همت را زناشوییست از زانو و پیشانی.
خاقانی.
- شکرریزی کردن، شکرریز کردن. نثار کردن:
وآنکه ازبهر این دل انگیزی
کرد بر تازه گل شکرریزی.
نظامی.
- ، از دهان شکرریختن. سخن شیرین گفتن. آواز خوش و دلنشین خواندن. شعر دلپسند و شیرین گفتن:
بگشا پستۀ خندان و شکرریزی کن
خلق را از دهن خویش مینداز به شک.
حافظ.
، گریه ای را گویند که از روی شادی و خوشحالی کنند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ زَ / زِ)
نوعی از بسکماج و نان شکری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشک ریزان
تصویر اشک ریزان
چشمی که اشک بسیارافشاند اشکباران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرریز
تصویر شکرریز
شکرریزنده، شکرافشان، قناد، حلوایی، سخن نغز، آواز دلکش، نثاری که در عروسی بر سر داماد و عروس کنند، گریه شادی
فرهنگ فارسی معین