جدول جو
جدول جو

معنی شکارگر - جستجوی لغت در جدول جو

شکارگر
صیاد
تصویری از شکارگر
تصویر شکارگر
فرهنگ لغت هوشیار
شکارگر
شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، صیّاد، نخجیرگر، نخجیروال، صیدافکن، نخجیرگیر، نخجیرزن، نخجیرگان، شکارگیر، متصیّد، حابل، صیدبند، قانص، صیدگر
تصویری از شکارگر
تصویر شکارگر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکارگری
تصویر شکارگری
Predation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
хищничество
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکارگیر
تصویر شکارگیر
شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، صیدبند، نخجیرگر، شکارگر، نخجیرگیر، نخجیرگان، قانص، متصیّد، نخجیروال، حابل، نخجیرزن، صیدگر، صیدافکن، صیّاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارگر
تصویر کارگر
عمله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکرگر
تصویر شکرگر
قناد، شیرینی ساز، شکرساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارگر
تصویر کارگر
مقابل کارفرما، کار کننده، کسی که در کارخانه یا کارگاه کار می کند و مزد می گیرد،
دارای تاثیر، مؤثر مثلاً دارو بر او کارگر نشد
کارگر آمدن: کنایه از اثر کردن، مؤثر واقع شدن، کارگر شدن، برای مثال ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا / ولی چه سود یکی کارگر نمی آید (حافظ - ۴۸۲)
کارگر شدن (گشتن): کنایه از اثر کردن، مؤثر واقع شدن
فرهنگ فارسی عمید
کسی که رنج می برد و زخمت میکشد، کسی که کاری انجام دهد، فعله، عمله، آنکه کاری انجام دهد، کار کننده عامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارگر
تصویر کارگر
((گَ))
شاغل، کارکننده، مؤثر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارگر
تصویر کارگر
Worker
دیکشنری فارسی به انگلیسی