معنی شکارگر - فرهنگ فارسی عمید
معنی شکارگر
شکارگر
شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، صیّاد، نخجیرگر، نخجیروال، صیدافکن، نخجیرگیر، نخجیرزن، نخجیرگان، شکارگیر، متصیّد، حابل، صیدبند، قانص، صیدگر
تصویر شکارگر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شکارگر
شکارگر
شکارگر
شکارچی. نخجیرگر. صیاد. (یادداشت مؤلف). شکارگیر. صیاد. (ناظم الاطباء) : عقل سگ جان هوا گرفت چو باز کاین سگ و باز چون شکارگراست. خاقانی. و رجوع به شکارچی و مترادفات دیگر شود
لغت نامه دهخدا
شکارگیر
شکارگیر
شِکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، صِیدبَند، نَخجیرگَر، شِکارگَر، نَخجیرگیر، نَخجیرگان، قانِص، مُتَصَیِّد، نَخجیروال، حابِل، نَخجیرزَن، صِیدگَر، صِیداَفکن، صَیّاد
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.