مخفف شکارگاه و به همان معنی. نخجیرگاه. (از یادداشت مؤلف) : به یک شکارگه اندر من آنچه زو دیدم ترا بگویم خواهی کنی گر استفسار. فرخی. همه عالم شکارگه بینی کاین دو سگ زیر و باز بر زبر است. خاقانی. زلفت به شکار دل پراکند آری لشکر به شکارگه پراکنده بود. خاقانی. ، تصویر نخجیر و نخجیرگاه بر دف: چنبر دف شکارگه زآهو و گور و یوز و سگ لیک به هیچوقت ازو هیچ شکار نشکری. خاقانی. و رجوع به شکارگاه و شکارستان شود