مبارک. یقال طعام ذونزل و نزیل، ای مبارک و یقال رجل ذونزل، ای کثیر النفل و العطاء و البرکه و قال لبید: و لن تعدموا فی الحرب لیثاً مجرباً و ذا نزل عندالرزیه باذلا. (تاج العروس)
مبارک. یقال طعام ذونزل و نزیل، ای مبارک و یقال رجل ذونزل، ای کثیر النفل و العطاء و البرکه و قال لبید: و لن تعدموا فی الحرب لیثاً مجرباً و ذا نزل عندالرزیه باذلا. (تاج العروس)
شومز، زمینی باشد که بجهت زراعت کردن مستعد و آماده کرده باشند، (برهان)، شمیز، زمینی بود که بجهت زراعت آراسته باشند، (فرهنگ جهانگیری)، شیار یعنی تخم ریزی و زمین شومیزه یعنی شیارکرده، شمیز، شومیزه، شوریز، (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (آنندراج)، جهانگیری گوید: آن را شمیز خوانند، در تحفهالاحباب شوریز ضبط شده و در ادات الفضلا شوهیز، اما هیچکدام سند نداده اند، مهذب الاسماء در معنی الکراث شومیزگرنوشته، پس ضبط جهانگیری صحیح است و ازآن تحفه و ادات تصحیف، (از فرهنگ نظام)، شیار، چنانکه گویند: زمین شومیزکرده، یعنی زمین شیارکرده، شومیر، (برهان)
شومز، زمینی باشد که بجهت زراعت کردن مستعد و آماده کرده باشند، (برهان)، شمیز، زمینی بود که بجهت زراعت آراسته باشند، (فرهنگ جهانگیری)، شیار یعنی تخم ریزی و زمین شومیزه یعنی شیارکرده، شمیز، شومیزه، شوریز، (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (آنندراج)، جهانگیری گوید: آن را شمیز خوانند، در تحفهالاحباب شوریز ضبط شده و در ادات الفضلا شوهیز، اما هیچکدام سند نداده اند، مهذب الاسماء در معنی الکراث شومیزگرنوشته، پس ضبط جهانگیری صحیح است و ازآن ِ تحفه و ادات تصحیف، (از فرهنگ نظام)، شیار، چنانکه گویند: زمین شومیزکرده، یعنی زمین شیارکرده، شومیر، (برهان)
منزل. مسکن. مقام. (فرهنگ فارسی معین). مزیدعلیه منزل بمعنی جای فرودآمدن: طاقتی کو که به سرمنزل جانان برسم ناتوان مورم و خود کی به سلیمان برسم. خاقانی. سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساربان فروکش کین ره کران ندارد. حافظ. گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا چشم دارم که سلامی برسانی ز منش. حافظ. من به سرمنزل عنقا نه بخود بردم راه قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم. حافظ. - سرمنزل فنا، کنایه از دنیا. جهان. (فرهنگ فارسی معین)
منزل. مسکن. مقام. (فرهنگ فارسی معین). مزیدعلیه منزل بمعنی جای فرودآمدن: طاقتی کو که به سرمنزل جانان برسم ناتوان مورم و خود کی به سلیمان برسم. خاقانی. سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساربان فروکش کین ره کران ندارد. حافظ. گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا چشم دارم که سلامی برسانی ز منش. حافظ. من به سرمنزل عنقا نه بخود بردم راه قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم. حافظ. - سرمنزل فنا، کنایه از دنیا. جهان. (فرهنگ فارسی معین)
آنکه فرومی فرستد و آنکه سبب می شود فروفرستادن را. (ناظم الاطباء). فروفرستنده. نازل کننده. ج، منزلون و منزلین: انا منزلون علی اهل هذه القریه رجزاً من السماء. (قرآن 34/29). اءانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون. (قرآن 68/56). بر دشمنان به خنجر و بر دوستان به جود هم مرسل عقابی و هم منزل ثواب. رشیدالدین وطواط (از المعجم چ مدرس رضوی ص 331)
آنکه فرومی فرستد و آنکه سبب می شود فروفرستادن را. (ناظم الاطباء). فروفرستنده. نازل کننده. ج، منزلون و منزلین: انا منزلون علی اهل هذه القریه رجزاً من السماء. (قرآن 34/29). اءَانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون. (قرآن 68/56). بر دشمنان به خنجر و بر دوستان به جود هم مرسل عقابی و هم منزل ثواب. رشیدالدین وطواط (از المعجم چ مدرس رضوی ص 331)
خانک خن اسپنج ما نیشت نشیمک آوارش نشستک خانه سرای، فرودگاه بار افکن تیم فرود آمده فرو رسیده جای فرود آمدن در سفر مرحله، مسافت بین دو توقفگاه مسافران (در قدیم)
خانک خن اسپنج ما نیشت نشیمک آوارش نشستک خانه سرای، فرودگاه بار افکن تیم فرود آمده فرو رسیده جای فرود آمدن در سفر مرحله، مسافت بین دو توقفگاه مسافران (در قدیم)