جدول جو
جدول جو

معنی شوشتر - جستجوی لغت در جدول جو

شوشتر(تَ)
تعریب آن تستر است. (از معجم البلدان). نام شهری است در خوزستان. (برهان). لقب آن دارالمؤمنین. (فرهنگ خطی). تستر. ششتر. شهری است به خوزستان که از زمانهای دیرین پیش از اسلام با قناتهای متعدد خود وجود داشته است. بلوشه آن را در نامهای شهرهای ایران شوشتر و بلیناس بنام سسترا ضبط نموده است. در روایات ایرانی شهر شوشتر از شهرهای بسیار قدیمی معرفی شده است و عبدالله شوشتری در کتاب شوشتر به تفصیل از آن سخن رانده است. در داستانهای افسانه ای بنای این شهر را به هوشنگ نسبت داده اند که آن را بعد از بنای شهر شوش بنیاد نهاده است و گویند که نقشۀ بنای شوشتر شکل اسبی را ماند. در دورۀ اسلامی به روزگار عمر بن خطاب شهر شوشتر بوسیلۀ برأبن مالک مورد تاخت و تاز قرار گرفت و براء در همانجا درگذشت. در عهد امویان این شهر قدیمی دژ و پناهگاه خوارج بود و شبیب الخارجی آنجا را مقر فرماندهی خود قرار داد و حجاج بن یوسف ثقفی پس از مرگ شبیب خارجی بر شهر شوشتر دست یافت و در دورۀ خلفای عباسی بود که بنیان نهادن قدیمیترین مساجد این شهر آغاز گردید و در زمان المعتز این امر شروع گشت و در دوران المسترشد پایان یافت. در دوران بعد شهر شوشتر به تصرف تیموریان درآمد و تا سال 820 هجری قمری در تصرف ایشان بود و پس ازانقراض تیموریان به دست گروهی از شیعیان صفویه افتاد و مرکز تشیع گردید. والیان و حکام متعدد در این شهر حکومت کردند که یکی از آنان واخشتوخان را میتوان نام برد که تا پایان دورۀ صفویه اعقاب او در شوشتر حکومت میکردند. شوشتر در دوران قاجاریه در زیر فرمان محمدعلی میرزا پسر فتحعلیشاه قرار گرفت و جمعیت این شهر در آن هنگام به 45 هزار تن بالغ گشت. گویند که قبر دانیال در شوشتر کشف گردید آنگاه او را به شوش حمل کردند. در زمان حلاج یک آتشگاه در شهر شوشتر وجود داشته است. رجوع به دائره المعارف اسلام و تستر شود.
شوشتر امروزه شهرستانی است در خوزستان واقع در مغرب مسجد سلیمان، در زاویۀ حادث بین کارون و آب گرگر در 64کیلومتری محلی که کارون وارد جلگه (میان آب) میشود و شامل بخشهای حومه ای و گتوند است. جمعیت حوزۀ شوشتر 57333 تن است. در عهد عیلامیان شهر هیدالو ظاهراً در موضع شهر شوشتر کنونی بود و سپاهیان آسوربانیپال در دنبالۀ فتوحات خود بدانجا رسیدند. قدیمترین آثاری که بدست آمده میرساند که شوشتر در زمان ساسانیان وجود داشته. در عهد قاجاریه شوشتر کرسی خوزستان محسوب میشده است. (از فرهنگ فارسی معین).
در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده است: شهرستان شوشتر یکی از شهرستانهای استان ششم کشور است و محدود است از طرف شمال به شهرستان دزفول، از خاور و جنوب به شهرستان اهواز، از باختر به شهرستان دزفول. هوای این شهرستان مانند سایر شهرستانهای استان خوزستان گرم و درجه حرارت در تابستان در سایه 50 درجه و حداقل درجه حرارت در زمستان 5 درجۀ سانتی گراد و نسبت به شهرستانهای ساحلی (خرم شهر، آبادان) خشک تر است. در روزهای تابستان که هوای آن گرم می شود اهالی از سرداب هائی که دارند استفاده میکنند. مهمترین رودخانه ای که در این شهرستان جریان دارد رود کارون است که از کوههای بختیاری سرچشمه گرفته و در شمال باختری این شهرستان به دو قسمت می شود: یک شعبه آن را که گرگر می گوینداز شمال خاوری شهر از بند معروف به بند میزان گذشته و در داخل شهر تشکیل چندین آبشار را میدهد که مورد استفاده است. و شعبه دیگر که از شمال باختری شهر ازسد معروف شادروان می گذرد و بطرف جنوب باختری جریان دارد. می گویند سد شادروان بدستور شاپور یکم و بدست قیصر دوم و رومیان که در آن زمان در اسارت ایران بودند ساخته شده و حدس می زنند که در ازمنۀ قدیم کلیۀ آب کارون در رشتۀ شطیط جریان داشته و شعبه گرگر فقطبه منظور استفادۀ کشاورزی تهیه شده است. بند میزان توسط فتحعلیخان که یکی از سرداران صفویه بوده در سنۀ 1106 هجری قمری پایه گذاری گردیده ولی موفق به ساختمان آن نشد و نادرشاه افشار در مسافرت به خوزستان امربه تکمیل این داد و سد مزبور ساخته شد، ولی بعداً در نتیجۀ فشار آب و سیل خراب گردیده و سپس محمدعلی میرزا دولتشاه آن را تعمیر نمود، اما مجدداً در نتیجۀفشار شدید آب خراب شد. دو شعبه گرگر و شطیط در جنوب بند قیر به یکدیگر متصل و بسمت اهواز جاری میگردند. سازمان اداری شهرستان شوشتر دارای سه بخش بنام مرکزی، گتوند و عقیلی است و از 138 قریه تشکیل شده و جمعیت شهرستان در حدود 56 هزار نفر است. مساحت تقریبی شهرستان 25300 کیلومتر مربع است. بخش مرکزی شهرستان شوشتر از 6 دهستان خیران، تیوند، میان آب، کندزلو، سردارآباد و شاه ولی تشکیل شده است. این بخش در بین بخشهای عقیلی و گتوند و شهرستان اهواز واقع و سکنۀ آن در حدود 18000 تن است. دو شعبه رود خانه کارون بنام گرگر و شطیط از شمال به جنوب در این بخش جریان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
شهر شوشتردر 850هزارگزی تهران و 26هزارگزی شمال اهواز واقع است. شهر شوشتر یکی از شهرهای قدیمی کشور است و در روی تخته سنگهای کنار کارون بنا و بین دو شعبه از کارون بنام شطیط و گرگر (چهاردانگه و دودانگه) واقع شده است. هوای شهر گرم و در تابستان حداکثر حرارت در بعضی سالها نزدیک به 60 درجه است. شوشتر 22416 تن سکنه داشته است ولی امروز بیش از 15 هزار تن سکنه ندارد. این شهرستان بسیار قدیمی و دارای ابنیه و آثار و مسجدو امام زاده های متعدد است که معروف ترین آنها بشرح زیر است:
1- مسجد جامع شوشتر که در زمان خلفای عباسی بنا شده.
2- قلعۀ سلاسل که امروز خرابه های آن مشاهده میشود.
3- بند میزان که در شمال خاوری شهر واقع است و رود گرگر از آن عبور میکند.
4- پل شاهپور که در شمال باختری شهر واقع است و امروزه خرابه های آن مشاهده میشود.
5- در شهر شوشتر و اطراف آن قریب 40 امامزاده وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
و رجوع به مرآت البلدان ج 1 و ج 4 و تاریخ رشیدی و تاریخ سیستان و آتشکده و تاریخ گزیده و یشتها ج 1 و ایران در زمان ساسانیان و تاریخ مغول و خاندان نوبختی عباس اقبال و تاریخ ادبیات ادوارد براون و مجمل التواریخ والقصص و تاریخ اسلام و جغرافی غرب ایران و تاریخ عصر حافظ و تاریخ ایران باستان و تاریخ پانصدسالۀخوزستان تألیف احمد کسروی شود:
چندین حریر و حله که پوشید بر درخت
مانا که برزدند به قرقوب و شوشتر.
کسایی.
مه طرازی است بدست چپ گردون شب عید
نقش آن گویی در شوشتر آمیخته اند.
خاقانی.
سوس را با پلاس کینی نیست
کین او با پرند شوشتر است.
خاقانی.
خود دل و طبع او ز سیم و شکر
کان طمغاج و باغ شوشتر است.
خاقانی.
حبش را زلف بر طمغاچ بندد
طراز شوشتر در چاچ بندد.
نظامی.
- پل شوشتر، از بناهای غریبه است و هشتاد وچهار طاق دارد و گویند شاپور بانی آن بود. (انجمن آرا) (مرآت البلدان ج 1 ص 437). و رجوع به تاریخ پانصدسالۀ خوزستان تألیف احمد کسروی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوشتری
تصویر شوشتری
از مردم شوشتر، لهجۀ مردم شوشتر، تهیه شده در شوشتر، نوعی پارچه یا فرش که در شوشتر بافته می شد، برای مثال نگر ز سنگ چه مایه به است گوهر سرخ / ز خستوانه چه مایه به است شوشتری (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۴)، در موسیقی گوشه ای در دستگاه همایون
فرهنگ فارسی عمید
دهیست از دهستان ایتیوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 4هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 12هزارگزی باختری راه مسجد سلیمان به هفت گل، دهیست کوهستانی و گرم و سکنۀ آن 500 تن میباشد، آب ده از لولۀ شرکت نفت تأمین میشود، پیشۀ مردم کشاورزی و کارگری شرکت نفت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
شیخ مرتضی بن محمد امیر شوشتری. از مجتهدان بنام شیعه بود. در بیست سالگی به عراق رفت و در کربلا نزد سید مجاهد و دیگران تلمذ کردو هنگام محاصرۀ کربلا توسط دولت عثمانی به کاظمین رفت و سپس به شوشتر شد و پس از دو سال مجدداً به عراق رفت و در نجف سکنی گزید. پس از چندی به کاشان رفت ونزد صاحب مناهج سه سال تلمذ کرد و آنگاه به خراسان شتافت و از آنجا به وطن خود بازگشت و پس از پنج سال مجدداً به نجف رفت. وی از سال 1249 هجری قمری بتدریس پرداخت و از سال 1266 که صاحب جواهر درگذشت مرجع تقلید شیعه گردید. تحقیقات انصاری در فقه استدلالی و اصول و قواعد کلیۀ حقوق شیعه بی سابقه است. از آثار وی ’رسائل’ در اصول و ’مکاسب’ در فقه دقیق ترین تحقیقات حقوقی را در بر دارد. (از فرهنگ فارسی معین، اعلام)
لغت نامه دهخدا
(اُ فَ تِ تَ)
ملاداود، شاعر قرن یازدهم. نصرآبادی گوید: سودا بر وی غلبه کرد و به حسنعلی بن مولی عبداﷲ تستری درشتی کرد. این اشعار ازوست:
مجردان که بگلزار دهر خاموشند
ز جام بادۀ تجرید مست و مدهوشند
براه کعبۀ مقصود خضر یکدگرند
مجردان که ز گرد فنا نمدپوشند.
بغیر ناله نصیبی ز روزگار ندارم
جهان اگر پر طوطی بود بهار ندارم.
بیاد جلوه ای چون گردباد از بیقراریها
طپیدنهای دل صحرا بصحرا میبرد ما را.
(از تذکرۀ نصرآبادی ص 413 و 414).
و رجوع به شمع انجمن ص 68 و الذریعه ج 9 قسمت اول ص 90 و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(تَ یِ تَ)
از شعرا و علمای ایران است وی به هندوستان مهاجرت کرد و در خدمت اکبرشاه مأمور تهیۀ نثری از شاهنامه شد ولی در این کار توفیق نیافت از اوست:
گرد ست نی دهد که برویت نظر کنم
باری دهان بیاد لبت پرشکر کنم.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(دُ نِ تَ)
یا شادروان تستر. ابن البلخی درباره آن آورده است: شادروان شوشتر او (شاپوربن اردشیر) بست اما درست تر آن است که شاپور ذوالاکتاف بست. (فارسنامه، ص 63). و از آثار او در عمارت جهان آن است که این شهرها و بندها و پولها که یاد کرده آید او بنا کرده است... در خوزستان، شوش، شادروان شوشتر. (فارسنامه. ص 72). دمشقی در نخبه الدهر آن را چنین وصف کرده است: و از بناهای شگفت، شادروان تستر است که شاپورذوالاکتاف با تخته سنگها و ستونهای آهنین و ملاطی از ارزیزآن را بنا کرد و بصورت بند و سدی در آورد که چون نهر دجیل به آن میرسید آن ذخیره میشد تا از روی سد لبریز میگشت و بدرون شهر سرازیر میگردید و طول این شادروان یک میل است. (نخبه الدهر چ لایپزیک ص 38). نهر شوش از دینور خارج میشود و در دجیل میریزد پس از شادروان تستر میگذرد و بدریا میریزد. (نخبه الدهر چ لایپزیک ص 115). در تاریخ گزیده از جمله آثار شاپور ذوالاکتاف شمرده شده است. (تاریخ گزیده ص 109). در سال 260 میلادی والرین قیصر روم اسیر شاپور اول دومین پادشاه سلسلۀ ساسانی گردید و در مدت هفت سال که اسیر بود، چنانکه تاریخ نویسان ایران میگویند، به ساختن سد عظیم شادروان که زیر شوشتر واقع است اشتغال داشت. اعراب شادروان را از عجائب ابنیۀ جهان میشمردند و هنوز آثار آن بکلی از بین نرفته است. بستر رود را در سمت باخترشوشتر سنگفرش کرده بودند و بالنتیجه آب در پشت شادروان انباشته میشد و قسمتی از آب رودخانه در بالای شوشتر به نهری که حفر کرده بودند وارد میگردید و به طرف مشرق جریان یافته پس از آبیاری آن نواحی چندین میل پایین تر دوباره به رودخانه ملحق میشد. کتابهای قدیم طول شادروان را نزدیک به یک میل نوشته اند و بگفتۀ مقدسی جسری (یعنی پلی تعبیه شده از قایقها) بر روی آن بسته بودند که جادۀ غربی شوشتر به عراق میگذشت در زمان حاضر روی رودخانه، پل کهنه ای دارای چندین طاق کوچک قرار دارد که طول آن متجاوز از یک چهارم میل است و راه از بالای شادروان از روی آن پل میگذرد. ولی بنظر نمیرسد که این پل در قرون وسطی موجود بوده است. (سرزمین های خلافت شرقی. ص 253). شادروان عظیم شوشتر را، چنانکه گفتیم، برای بالا آوردن آب رودخانه ساخته بودند تا آب از کارون وارد نهری که حفر کرده بودند شود و ناحیۀ خاوری آن شهر را مشروب سازد. این نهر اکنون به آب گرگر موسوم است و در قرون وسطی به مسرقان یا مشرقان موسوم بوده. (سرزمینهای خلافت شرقی ص 254)
لغت نامه دهخدا
(سِیْ یِ)
دهی است از دهستان عقیلی بخش عقیلی شهرستان شوشتر. دارای 500 تن سکنه. آب آن از کارون. محصول آنجا غلات، برنج و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ رُ تَ)
این قلعه در شوشتر واقع است. (جغرافیای غرب ایران ص 130)
لغت نامه دهخدا
(رِ فِ تَ)
حاج محمد طاهر. یکی از شعراء قرن چهاردهم بوده، وفات وی به سال 1322 هجری قمری اتفاق افتاد و او راست دیوان شعر و از جمله اشعار اوست:
ای که تو بودی و وجودی نبود
آدم خاکی و سجودی نبود
مزرعۀ عالم ایجاد را
بی گل روی تو نمودی نبود.
(از الذریعه ج 9 ص 668)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
شوشتری. وی در زمرۀ شعرای شاه عباس ماضی معدود و نزد سخن شناسان به طلاقت لسانی و عذب البیانی ممدوح و محمود است. او راست:
فلک بر جان من میخواست آزار جهانی را
در آخر مبتلای عشق آن نامهربانم کرد.
ای دلبر زودرنج از یاری سیر
ای کافر دیرصلح و در جنگ دلیر
بسم الله اگر خون مرا میریزی
اینک من و اینک تو و اینک شمشیر.
(صبح گلشن ص 118).
سامی گوید: یکی از شعرای ایرانست، در شهر ششتر نشو و نما یافته و به شاه عباس ماضی منسوب بوده. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ مَ رَ سَ)
دهی است از دهستان بتوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 60هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 12هزارگزی شوسۀ مسجد سلیمان به هفت گل. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کارگری شرکت نفت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
دهی است از دهستان شاه ولی بخش مرکزی شهرستان شوشتر، که در 24هزارگزی شمال باختری شوشتر و 12هزارگزی جنوب باختری شوسۀ دزفول به شوشتر واقع است. دشت و گرمسیر مالاریائی است. سکنۀ آن 150تن و شیعه هستند که به زبان فارسی و لری سخن میگویند. آب آن از کارون تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه آن در تابستان اتومبیل رو میباشد، و ساکنین آن از طایفۀ بختیاری هستند. این آبادی عظیم هم نامیده میشود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رُلْ لا هَِ تَ)
ابن سید شریف الدین شوشتری مرعشی سیدی است جلیل که نسب وی با بیست ویک واسطه به سید علی مرعشی. و با بیست وشش واسطه به حضرت زین العابدین میرسد. وی از اعاظم علمای اسلام در عصر صفویه و فقیه اصولی، محدث رجالی، ادیب ریاضی و معقولی منقولی، متکلم جدلی شاعر ماهر و به کمالات صوری و معنوی معروف است. او به سال 956 هجری قمری در شهر شوشتر متولد شد و در همان شهر به تحصیل علم همت گماشت و به سال 979 به مشهد رفت و از محضر درس علامه عبدالواحد شوشتری بهره مند گردید. سپس به سال 993 در زمان اکبرشاه هندی به هندوستان رفت. و مدتی در لاهور متصدی منصب قضاء شد و اهتمام تمام در انجام دادن وظائف و امر به معروف و نهی از منکر و تبلیغات دینی داشت و تألیفات سودمند و بسیاری در فنون مختلف پرداخت که همه حاکی از تبحر و جامعیت او در معقول و منقول میباشد. در تألیفات وی روانی و شیوائی و شیرینی و جذبۀ خاصی است که دلها را تحت تأثیر قرار میدهد. علامه سید شهاب الدین مرعشی نجفی در مقدمۀ کتاب احقاق الحق از یکصدوچهل تألیف از تألیفات وی نام برده اند و از آنجمله است: 1- احقاق الحق. این کتاب را در رد کتاب ابطال الباطل قاضی فضل بن روزبهان که در رد کتاب نهج الحق و کشف الصدق علامۀ حلی است تألیف کرد و در فن خود بهترین کتاب است. کتاب مزبور چند مرتبه به چاپ رسیده و اینک چاپ خانه اسلامیه تهران دست بکار چاپ دیگر از آن است که بیش از ده جلد پیش بینی میشود و تا کنون سه جلد آن چاپ و منتشرشده است. امتیاز این چاپ مقدمۀ پرارزش و حواشی محققانه و سودمندی است که به قلم آیهالله مرعشی نجفی زیب آن گردیده است. 2- القام الحجر فی الرد علی بن الحجر. 3- تفسیر قرآن در چند جلد. 4- حاشیه بر شرح مواقف. 5- حاشیه بر تفسیر بیضاوی. 6- حاشیه بر شرح اشارات محقق طوسی. 7- دلائل الشیعه فی الامامه. 8- دیوان قصائد. 9- دیوان شعر. 10- دافعه الشقاق 11- الذکر الابقی. 12- رساله فی ذکر اسامی وضاعی الحدیث و بیان احوالهم. 13- رساله فی رد شبهه فی تحقیق العلم الالهی. 14- رساله فی حقیقه الوجود و رساله اخری فی انه لامثل له. 15- النور الانور الازهر فی تنویر خفایا رساله القضاء و القدر للعلامه الحلی. 16- رساله ای در اسطرلاب و این رساله مشتمل بر صد باب وفارسی است. 17- رساله فی الکلیات الخمس. 18- شرح گلشن راز شبستری. 19- الصوارم المهرقه فی الرد علی الصواعق المحرقه. 20- گوهر شاهوار، فارسی. 21- گل و سنبل، فارسی. 22- کتاب فی القضا و الشهادات. 23- مجالس المؤمنین و این کتاب مشهوری است و چند مرتبه چاپ شده است. 24- الشرح علی مقامات الحریری. 25- الشرح علی مقامات بدیع الزمان. قاضی نورالله در نظم عربی و فارسی نیز دستی توانا داشته و شعر نیکو میسروده و به نوری تخلّص میکرده است و اینک نمونه هائی از اشعار او:
لقد اسمعت لو نادیت حیا
ولکن لاحیاه لمن تنادی
و ناد لونفخت بها اضائت
و لکن انت تنفخ فی رمادی.
#
شه سریر ولایت علی عالیقدر
که کنه او نشناسد جز ایزد متعال
بقرب پایۀ حقش نمیرسد هر چند
ز شاخ سدره کند وهم نردبان خیال
تا آنکه گوید:
خوشا دمی که شوی ساقی شراب طهور
موالیان تو نوشند جام مالامال
از آن میی که گر ابلیس از آن خورد جامی
چو جبرئیل شود از مقربان جلال.
#
به تاراج دل ما هر زمان ای غم چه می آیی
متاع خانه درویش غارت را نمی شاید.
#
عشق تو نهالی است که خواری ثمر اوست
من خاری از آن بادیه ام کاین شجر اوست
بر مائدۀ عشق اگر روزه گشائی
هشدار که صدگونه بلا ماحضر اوست
وه کاین شب هجران تو بر ما چه دراز است
گوئی که مگر صبح قیامت سحر اوست
فرهادصفت این همه جان کندن نوری
در کوه ملامت به هوای کمر اوست.
وی به سال 1019 هجری قمری به دنبال تألیف کتاب احقاق الحق بدست مخالفان کشته شد و موافق نوشتۀ قاموس الاعلام وی پس از تألیف کتاب احقاق الحق و مجالس المؤمنین به امر جهانگیر شاه احضار و از مذهبش استفسار شد در پاسخ از راه تقیه گفت سنی هستم شاه گفت جزای قاضی دروغگو چیست ؟ گفت عزل و تعزیر است. پس او را از قضاوت عزل و به تازیانه تعزیر کرد، وی در ضربه سوم وفات یافت. قبرش در اکبرآباد هند معروف و مزار است. صاحب مستدرک گوید، وی را به شهید ثالث موصوف دارند. رجوع به مقدمۀ احقاق الحق تألیف آیه الله مرعشی نجفی و هدیه الاحباب ص 179 و قاموس الاعلام ترکی ج 6 ص 4618 و ریاض العلماء تألیف میرزا عبدالله افندی ج 5 و امل الامل و روضات چ 2 ص 731 و 501 و شهداء الفضیله چ نجف ص 71 و کشف الحجب چ کلکته ص 27 و تذکرۀ علمای هند چ لکهنو ص 245 و طبقات اکبری چ منشی نولکشور ص 292 و تذکرهالشعراء چ علیگره ص 139 و نزهه الخواطر و بهجه المسامع و النواظرچ حیدرآباد جزء پنجم ص 425 و صبح گلشن چ شاه جهانی در شهر هوپال ص 559 شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی است از دهستان عقیلی بخش شهرستان شوشتر، دارای 150 تن سکنه و آب آن از کارون است. محصول آن غلات، برنج و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شَهْ وَ)
دهی از دهستان بتوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
ابن جعفر بن علی بن محمدرضا بن علی اکبربن عبدالله جزائری موسوی شوشتری، درگذشتۀ 1323 هجری قمریاو راست: تحفه الاحیاء. (ذریعه ج 3 ص 408 و ج 7 ص 12)
لغت نامه دهخدا
(گَ یِ تَ)
عبارت است از پنجاه باب خانه و یکصد نفر ذکور و یکصد و شش نفر اناث (مرآت البلدان ج 4 ص 45). و رجوع به جغرافی غرب ایران نگارش بهمن کریمی ص 109 و 110 و 180 شود
لغت نامه دهخدا
(چَ تَ)
ده کوچکی است از دهستان سردارآباد بخش مرکزی شهرستان شوشتر که در 12 هزارگزی جنوب باختری شوشتر و 11 هزارگزی جنوب باختر راه شوسۀ دزفول به شوشتر کنار رود خانه شطیط واقع است و 40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شُسْ تِ)
مرگان. مستشار آمریکائی امور مالی. در 1328 ه. ق. به ایران آمد تا به مالیۀ ایران سر و صورتی بدهد اما بر اثر فشار روسها مجبور به ترک ایران شد و عارف شاعر نامی درباره رفتن وی تصنیفی دارد. کتاب اختناق ایران از اوست که به فارسی نیز ترجمه شده است
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جعفر بن حسین بن علی شوشتری نجفی. عالم و فقیه و در موعظه و ارشاد مردم یدی طولی ̍ داشت. از شاگردان صاحب فصول و صاحب ضوابط و صاحب جواهر و شیخ انصاری و شریف العلماء بود. در پایان عمر برای زیارت مشهد رضا (ع) به ایران آمد و در تهران ناصرالدین شاه او را مورد احترام و تکریم قرار داد. وی در مسجد ناصری (مسجد عالی سپهسالار) امامت کرد. در هنگام بازگشت به عتبات در سال 1303 هجری قمری در کرند کرمانشاه درگذشت و جنازه او را به نجف بردند. او راست: اصول الدین یا الحدائق فی الاصول. خصائص الحسنیه. مجالس البکاء. منهج الرشاد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
منسوب به شوشتر، از مردم شوشتر، لهجۀ مردم شوشتر، آنچه در شوشتر بعمل آید: دیبای شوشتری. (فرهنگ فارسی معین) ، ششتری. قسمی جامه. قسمی فرش. ثوب تستری. ثیاب تستریه. (یادداشت مؤلف) :
نگر ز سنگ چه مایه به است گوهر سرخ
ز خستوانه چه مایه به است شوشتری.
معروفی.
تاکه گردد که و کهسار چو تختی ز گهر
دشت و هامون چو بساطی شود از شوشتری.
فرخی.
بربسته گل از شوشتری سبز نقابی
و آلوده به کافور و به شنگرف بناگوش.
ناصرخسرو.
- شوشتری باف، بافندۀ پارچۀ شوشتری. که پارچۀ شوشتری بافد:
در مدحت صدر تو منم شوشتری باف
دیگر شعرا آستری باف چو نساج.
سوزنی.
، نام گوشه ای از دستگاه همایون. (ردیف موسیقی ایران ص 6 و 47). رجوع به دستگاه همایون شود
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ تَ)
بهتر. نیکوتر. نکوتر. زیباتر. قشنگتر. (ناظم الاطباء) : فردا صبوح باید کرد که بامداد باغ خوشتر باشد. (تاریخ بیهقی). خداوند نیکو بشنود و این بندگان که حاضرند نیز بشنوند تا صواب است یا نه آنگاه آنچه خوشتر آید می باید کرد. (تاریخ بیهقی). پادشاهان بزرگ آن فرمایند که ایشان را خوشتر آید. (تاریخ بیهقی).
گوید از عمر و شادی چه بود خوشتر
مکن اندیشۀ فردا بخور و بشکن.
ناصرخسرو.
در نظارۀ او آسمان چشم حیرت گشاده، تنزهی هر چه دلکش تر و نظاره گاهی هر چه خوشتر. (کلیله و دمنه).
گر دم چنبر چوبین که شنودند خوش است
پس دم آن خوشتر کز چنبر مینا شنوند.
خاقانی.
خاقانیم که مرگم از زندگی است خوشتر
تا چون که نیست گردم داند که هست اویم.
خاقانی.
نفس عنبرین دار و آه آتشین زن
کزین خوشتر آب و هوائی نیابی.
خاقانی.
خوشتر آن باشد که سرّدلبران
گفته آید در حدیث دیگران.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
به زبان سنسکریت نام علم عقاید و فقه هنود است. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سیدنورالله فرزند شریف مرعشی (شهید ثالث). از نویسندگان شیعۀ امامیه و معروف به مبارزۀ با اهل تسنن و قاضی لاهور بود و در نتیجۀ اتهام به زندقه به دستور جهانگیرخان وی را به تازیانه بستند تا جان سپرد (در سال 1019 هجری قمری 1610/ میلادی). او راست: مجالس المؤمنین. احقاق الحق. (از دائره المعارف اسلام). و رجوع به قاضی نورالله شوشتری شود
لغت نامه دهخدا
(بَ وَ)
نام مرکز دهستان بتوند. امامزاده سبزپوش در این آبادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَیِ تَ)
سرایندۀ پارسی گوی قرن دهم بود سفری به ماوراءالنهر کرد و بخدمت عبدالله ازبک درآمد و بسال 955 هجری قمری درگذشت. شعرش در تذکرۀ روز روشن آمده است. (از الذریعه ج 9). و رجوع به تذکرۀ روز روشن محمد مظفر و حسین صبا و فرهنگ سخنوران خیامپور شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ دُلْ لاه)
ابن (حاج) اسماعیل شوشتری دزفولی کاظمی. فقیه اصولی محقق مدقق متتبع. از اکابر علمای امامیه در اوایل قرن سیزدهم هجری از تلامذۀ آقاباقر بهبهانی و سیدمهدی بحرالعلوم وپدر زن شیخ جعفر کاشف الغطاء. و اجازۀ روایت هم از ایشان داشت و سیدعبدالله شبر نیز از او اجازه داشته است. او راست: 1- کشف القناع عن وجوه حجیه الاجماع که در تهران بچاپ سنگی رسیده است. 2- اللؤلؤ المسجورفی معنی الطهور. 3- مستطرفات من الکلام. 4- مقابس الانوار و نفائس الابرار فی احکام النبی المختار و عترته الاطهار. که غایت فضل و احاطۀ فقهیه و کثرت اطلاع او از اقوال و ادله را برهانی قاطع است و در اول آن مقداری از تراجم و شرح حال اکابر علماء عهد کلینی تا زمان خود را نگاشته است. 5- منهج الحقیق فی حکمی التوسعه و التضییق و غیر اینها و وفات صاحب مقابس بسال 1234 ه. ق. است. سیدباقر بن سیدابراهیم کاظمی هم درمرثیۀ شیخ اسدالله و تسلیت شیخ موسی کاشف الغطاء قصیده ای دارد و در آخر آن مطابق همین تاریخ 1234 ه. ق. (غرلد) مادۀ تاریخ گفته است. وفات او در نجف واقع و در مقبرۀ پدر زن خود شیخ جعفر کاشف الغطاء مدفون است. (ریحانه الادب ج 2 ص 445) (روضات الجنات ص 28)
لغت نامه دهخدا
(چَ شِ)
دهی است از دهستان گندزلو بخش مرکزی شهرستان شوشتر، 70 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ جَ ءِ)
ابن رضا بن علی اکبر بن عبدالله شوشتری نجفی فقیه اصولی بود. در شوشتر متولد شد و درنجف به سال 1291 هجری قمری درگذشت. اوراست: فواکه الاحکام و جز آن. (اعلام الشیعۀ قرن سیزدهم هجری ص 392) (معجم المؤلفین از اعیان الشیعه)
لغت نامه دهخدا
ابن حیدر علی شوشتری، شاگرد ملا صالح مازندرانی است و از وی در 1076 هجری قمری اجازت دارد. او راست: اعمال السنه. (ذریعه ج 2 ص 244)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ)
دهی است از دهستان ای تیوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر. سکنه 200 تن. آب از چشمه است. محصول عمده غلات. شغل اهالی زراعت وکارگری شرکت نفت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
منسوب به شوشتر از مردم شوشتر، لهجه مردم شوشتر، آن چه در شوشتر به عمل آید: دیبای شوشتری، یکی از گوشه های همایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوشت
تصویر شوشت
پارسی تازی گشته از شوشه با آرش: کاکل
فرهنگ لغت هوشیار
بیشتر
فرهنگ گویش مازندرانی