- شورانیده
- متلاطم، بر انگیخته، دیوانه کردن، آمیخته، آلوده
معنی شورانیده - جستجوی لغت در جدول جو
- شورانیده ((دَ یا دِ))
- متلاطم، بر انگیخته، دیوانه کرده، آمیخته، آلوده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که چیزی بخورد او داده باشند
متلاطم کردن (دریا)، بر انگیختن مردم را ایجاد فتنه و آشوب کردن، دیوانه کردن، بامیختن واداشتن، آلوده ساختن
تحریک کننده، انگیراننده
کسی که مردم را بشوراند، آنچه کسی را به هیجان بیاورد
درهم و برهم کرده گره خورده (نخ و ابریشم و مانند آن)
متلاطم، بر انگیخته، دیوانه کردن، آمیخته، آلوده
رشد داده، نمو داده شده
بجوش آورده، دارویی که آنرا در آب جوشانیده باشند و عصاره آنرا برای معالجه بمریض دهند
بخوردن واداشتن غذا دادن
کسس که غذا یا چیز دیگر (مانند سم) را بدیگری بخوراند
پرورده پرورش یافته تربیت کرده
آنچه را که پوسیده کرده باشند
تارانده
واداشته بلغزیدن بلغزش افتاده
آمیخته برهم زده، لزانیده
آنچه پوسیده کرده باشند
سپری، طی شده، گذشته
موجب سرعت هضم گردیده، خوشگوار ساخته
درهم و برهم کردن (نخ و ابریشم و مانند آنرا) آشفتن، یا بهم گوراندن، گوراندن، یا گوراندن کار را. آشفته کردن آن را
درهم و برهم کننده آشفته سازنده
بگرفتن وا داشته، شعله ور کرده مشتعل ساخته، مقید شده اسیر
دوشانیده دوشیده
چشم را کج و کوله کرده
به نوشیدن وا داشته
پرورده، پرورش یافته
علف خورانیده
سرما داده، سرما خورده و از حال برگشته
پریشان کردن، مضطرب کردن
به هیجان آوردن، برانگیختن مردم، فتنه و آشوب برپا کردن
ویژگی کسی یا چیزی که به سبب سرما از حال رفته باشد، سرماخورده، سرمازده