معنی شورانیده شورانیده((دَ یا دِ)) متلاطم، بر انگیخته، دیوانه کرده، آمیخته، آلوده تصویر شورانیده فرهنگ فارسی معین
شورانیده شورانیده بهم زده. زیر و زبر کرده. زیر و رو کرده. (یادداشت مؤلف) ، متلاطم، برانگیخته، دیوانه کرده، آمیخته، آلوده. (فرهنگ فارسی معین) لغت نامه دهخدا
شورانیدن شورانیدن متلاطم کردن (دریا)، بر انگیختن مردم را ایجاد فتنه و آشوب کردن، دیوانه کردن، بامیختن واداشتن، آلوده ساختن فرهنگ لغت هوشیار
خورانیده خورانیده به خوردن واداشته شده. آنکه او را وادار به خوردن چیزی کرده اند، متمتع. بهره یاب. مطعم. منتفع لغت نامه دهخدا