- شهریده
- از هم پاشیده
معنی شهریده - جستجوی لغت در جدول جو
- شهریده
- چیزی که پهن و پخش شده، ازهم پاشیده، پراکنده، پریشان
- شهریده ((شَ دَ یا دِ))
- پراکنده، پهن و پخش گردیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشفته حال
منفجر، انفجار، جاری شده، ریخته
شکار کرده، شکسته در هم شکسته
پراکنده پریشان از هم پاشیده، پخش و پهن گردیده
درهم، آشفته، منقلب، دگرگون، ژولیده
آشفته، منقلب، پریشان حال، در تصوف ویژگی کسی که نور حق در دلش جلوه گر گشته و از خود بی خود شده باشد
ازهم پاشیده، پراکنده و پریشان شده
ریخته، جاری شده
سرماهی، ماهیانه، مقرری که هر ماه یکبار پرداخت شود
مؤنث واژۀ شهید، کشته شده در راه خدا
هزینۀ استفاده از خدمات یک مؤسسه برای یک دورۀ معیّن، اجرت و حقوق ماهیانه
Tuition
плата за обучение
Studiengebühren
плата за навчання
czesne
mensalidade
retta scolastica
matrícula
frais de scolarité
collegegeld
ट्यूशन
biaya kuliah
رسومٌ دراسيّةٌ
שְׂכַר לִימּוּדִים
öğrenim ücreti
ada ya masomo