- شناسانیدن
- آشنا کردن معرفی کردن
معنی شناسانیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- شناسانیدن ((ش دَ))
- شناساندن، آشنا کردن، معرفی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معرفی
آشنا کردن، تعریف کردن
آشنا ساختن، معرفی کردن
سبب ورم شدن ایجاد تورم توریم
پلاساندن
شکافتن شق کردن، موجب شکفتن غنچه شدن، رویانیدن
هراس دادن ایجادترس کردن تخویف
آشنا کننده
شکاف دادن، چاک دادن
خفه کردن، فشردن گلو
به گوش رسانیدن مطلبی را به سمع کسی رساندن اسماع، وادار به شنیدن کردن
بی تاب ساختن، خفه کردن
خم کردن، خم دادن، مانده کردن، خسته کردن
بناله درآوردن، مریض کردن
خم کردن خم دادن، مانده کردن خسته گردانیدن
مطلبی را به گوش کسی رساندن، به گوش رسانیدن، وادار به شنیدن کردن
شناختن، آشنا شدن، واقف شدن، دانستن، اشناسیدن، اشناختن