معنی ناوانیدن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ناوانیدن
ناوانیدن
- ناوانیدن
- مُرَکَّب اَز: ناو + انیدن، پسوند مصدر متعدی، متعدی ناویدن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، خم کردن. خم دادن. (آنندراج) (برهان قاطع)، خمانیدن. کج کردن. (ناظم الاطباء) : تتابع، ناوانیدن باد سر گیاه را. (منتهی الارب) ، مانده گردانیدن. (برهان قاطع) (آنندراج)، مانده کردن، کندن فرمودن. (ناظم الاطباء)، رجوع به ناویدن شود
لغت نامه دهخدا
تاوانیدن
- تاوانیدن
- غلطانیدن. غلتانیدن. پیچانیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کاوانیدن
- کاوانیدن
- کاویدن فرمودن. کاویدن کنانیدن. (ناظم الاطباء). رجوع به کاویدن شود
لغت نامه دهخدا
نالانیدن
- نالانیدن
- به ناله واداشتن. (یادداشت مؤلف) ، مریض کردن. (یادداشت مؤلف). رجوع به نالاندن شود
لغت نامه دهخدا
نوانیدن
- نوانیدن
- جنبانیدن، به جنبش درآوردن، به ناله وزاری درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
نوانیدن
- نوانیدن
- حرکت دادن، جنبانیدن، خرامانیدن، لرزانیدن، بناله درآوردن، جنبیدن، به خود، تنیدن
فرهنگ لغت هوشیار