معنی شناساننده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شناساننده
شناسانیده
- شناسانیده
- نعت مفعولی از شناسانیدن. وقوف و اطلاع و معرفت داده شده. معرفی کرده شده
لغت نامه دهخدا
شناسانیدن
- شناسانیدن
- تعریف. تبصیر. شناساندن. (یادداشت مؤلف). معرفی کردن و معروف کنانیدن و شناختن فرمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا