جدول جو
جدول جو

معنی شمل - جستجوی لغت در جدول جو

شمل
چارق
تصویری از شمل
تصویر شمل
فرهنگ لغت هوشیار
شمل
باد شمال، قلیل و اندک از مردم یا باران یا خرما یا چیز دیگر
چارق، نوعی کفش چرمی با بندها و تسمه های دراز که بندهای آن به ساق پا پیچیده می شود، چارغ، شم، پاتابه، پاتوه، پای تابه، پالیک
تصویری از شمل
تصویر شمل
فرهنگ فارسی عمید
شمل
((شَ مْ یا مَ))
گروه، جماعت
تصویری از شمل
تصویر شمل
فرهنگ فارسی معین
شمل
((شَ مَ))
چارق، کفش چرمی ساده
تصویری از شمل
تصویر شمل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمله
تصویر شمله
چادر کوتاه که بر خود پیچند، اندک بر خود پیچیدن جامه را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمله
تصویر شمله
شال، دستار، عبا، چادری که به خود می پیچند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشمل
تصویر اشمل
فرا گیرنده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشمل
تصویر اشمل
شامل تر، فراگیرنده تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشمل
تصویر اشمل
((اَ مَ))
شامل تر، فراگیرنده تر، رسنده تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شملول
تصویر شملول
گراد (جامه کهنه)، پراکنده جدا جدا، نو شاخه، اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شملال
تصویر شملال
چپ رو در روی راست شتر تند رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شملید
تصویر شملید
شنبلیله، گیاهی علفی و یک ساله، با شاخه های نازک و گل های زرد که به عنوان سبزی خوراکی و معمولاً به صورت پخته مصرف می شود، شنبلید، شلمیز، حلبة
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شمیل
تصویر شمیل
(پسرانه)
باد شمال، نام روستایی در نزدیکی بندرعباس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شمس
تصویر شمس
(پسرانه)
خورشید، نام بتی در قدیم، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شامل
تصویر شامل
(پسرانه)
حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حمل
تصویر حمل
ترابردن
فرهنگ واژه فارسی سره
فرانسوی بم نشان یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمل
تصویر آمل
امیدوار
فرهنگ لغت هوشیار
دمبل، دنبل، قرحه که برآید و میان آن چرک کند و گاه سرباز کند و گاهی محتاج نشتر شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمل
تصویر آمل
آرزورسان، یاری گر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شمال
تصویر شمال
اپاختر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکل
تصویر شکل
ریخت، نگاره، آرایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شغل
تصویر شغل
پیشه، کار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شامل
تصویر شامل
در بر گیرنده، دارای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رمل
تصویر رمل
ریگ نرم، شن، ماسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمل
تصویر زمل
ترسو ترسو کمدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمل
تصویر جمل
جماعت مردم ریسمان کلفت، طناب کشتی ریسمان کلفت، طناب کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمل
تصویر حمل
باردار شدن زن، حامله شدن، آبستنی، احتمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمل
تصویر خمل
ریشه و پرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامل
تصویر شامل
فراگیرنده، عمومیت دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته شال پارچه ای که بانگاره ایرانی کلکی (بته جقه) که بیشتردرکرمان ویزدوکشمیرهندبافته می شود. نوعی پارچه ساده یا گلدار که از پشم یا کرک بافند. یا شال کرمانی. شالی که در کرمان بافته شده. یا شال کشمیری. شالی که در کشمیر بافته شده، بالا پوشی که از پارچه پشمی خشن سازند و کشاورزان پوشند، پارچه ای دراز و کم عرض که دور کمر یا سر یا گردن پیچند، گلیم کوچک پشمین
فرهنگ لغت هوشیار
صدا و آواز بلند، صدایی باشد که کبوتر بازان در وقت کبوتر پرانیدن از دهان بر آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبل
تصویر شبل
بچه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
پالودن می، دوست یکرنگ بانگ فریاد، سوت صفیر، ناله، پژمردگی افسردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعل
تصویر شعل
افروزیدن، افروختن، مو شکافی
فرهنگ لغت هوشیار