رسیدن کار به همه و فراگرفتن ایشان را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). فراگرفتن. (برهان) (غیاث) (فرهنگ جهانگیری) ، به چپ رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، به چپ گرفتن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، تغییر کردن باد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آرمیدن با زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، برچیدن از خرما آنچه بر درخت بود، در باد سرد نهادن می را تا سرد شود. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، در غلاف گرفتن پستان گوسپند را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پستان گوسفند در غلاف نهادن. (تاج المصادر بیهقی) ، شمال ساختن برای گوسفند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شمال شود، شمال بستن بر خوشۀ خرمابن. (ناظم الاطباء). خوشۀ خرما در غلاف نهادن. (از اقرب الموارد) ، پوشانیدن چیزی را (ناظم الاطباء). به چادر پوشیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
باد شمال رسیدن چیزی یا کسی را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، رسیدن کار به همه افراد و فراگرفتن ایشان را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، رسیدن خیر و شر (از باب سمع است). رسیدن خیر شمل باشد و رسیدن شر از باب افعال ’اشمال’. (منتهی الارب) ، قبول کردن ماده شتر بار را و آبستن شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آبستن شدن شتر. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) ، پنهان کردن شتران شتر کسی را و درآمدن آن شتر در آن گله. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)