باد شمال، قلیل و اندک از مردم یا باران یا خرما یا چیز دیگر چارُق، نوعی کفش چرمی با بندها و تسمه های دراز که بندهای آن به ساق پا پیچیده می شود، چارُغ، شُم، پاتابِه، پاتُوِه، پای تابِه، پالیک
باد شمال. (از اقرب الموارد). باران ، اندک از مردم و از شتر و از و از خرما. ج، اَشمال: ما علی النخله الا شمل، نیست بر آن خرمابن مگر کمی از خرما. و رأیت شملا من الناس، و من الابل، دیدم کمی از مردمان و یا از شتران و اصابنا شمل من المطر، ای قلیل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کتف. چنین است در نسخی ولی صحیح آن کنف است، گویند: نحن فی شملکم، ای فی کنفکم. حفظ و حرز. (از تاج العروس). کنف. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، توشه دان شبان. (ناظم الاطباء)
کفش روستایی. (ناظم الاطباء). پای افزار چرمین باشد و یا پای افزاری را گویند که زیر آن از چرم خام و رویش از ریسمان باشد و آنرا چاروق گویند. (برهان). پای افزار باشد و آنرا شمم نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به شمم شود