جدول جو
جدول جو

معنی اشمل

اشمل((اَ مَ))
شامل تر، فراگیرنده تر، رسنده تر
تصویری از اشمل
تصویر اشمل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اشمل

اشمل

اشمل
ج ِشمال (بمعنی چپ ضد یمین). (منتهی الارب) (المنجد)
لغت نامه دهخدا

شامل

شامل
حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز
شامل
فرهنگ نامهای ایرانی

ارمل

ارمل
بی زن: زن نگرفته زن مرده زن رها، نیازمند بی برگ بینوا، سال بی باران مرد بی زن مرد عزب مرد زن مرده بیوه بدبخت و فقیر، محتاج درویش و بیچاره مرد بی توشه مفلس مسکین، جمع ارامل و ارامیل و ارامله
فرهنگ لغت هوشیار

اشپل

اشپل
اشبل. اشپون سرب باریکی که میان هر دو سطر نهند تا فاصله مطلوب پیدا شود، واحد طول سطر
فرهنگ لغت هوشیار