معنی اشمل - فرهنگ فارسی معین
معنی اشمل
اشمل((اَ مَ))
شامل تر، فراگیرنده تر، رسنده تر
تصویر اشمل
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اشمل
اشمل
اشمل
ج ِشمال (بمعنی چپ ضد یمین). (منتهی الارب) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
شامل
شامل
حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز
فرهنگ نامهای ایرانی
ارمل
ارمل
بی زن: زن نگرفته زن مرده زن رها، نیازمند بی برگ بینوا، سال بی باران مرد بی زن مرد عزب مرد زن مرده بیوه بدبخت و فقیر، محتاج درویش و بیچاره مرد بی توشه مفلس مسکین، جمع ارامل و ارامیل و ارامله
فرهنگ لغت هوشیار
اشپل
اشپل
اشبل. اشپون سرب باریکی که میان هر دو سطر نهند تا فاصله مطلوب پیدا شود، واحد طول سطر
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.