- شلو (شِلْوْ)
اندام با گوشت. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). اندام. (دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (آنندراج). قد و قامت بدن. (ناظم الاطباء) ، تن و جسد از هر چیزی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، هر سلخ شده و پوست برکشیده ای که آنرا خورده و قدری از آن باقی مانده باشد. ج، اشلاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
- شلوالانسان، جسد انسان پس از پوسیدگی آن. (ناظم الاطباء).
، بقیه از مردم. (منتهی الارب) (آنندراج)
- شلوالانسان، جسد انسان پس از پوسیدگی آن. (ناظم الاطباء).
، بقیه از مردم. (منتهی الارب) (آنندراج)
