- شفعا
- شفاعت کنندگان، جمع شفیع، ورفانان، جمع شفیع خواهشگران شفاعت کنندگان، جمع شفیع خواهشگران شفاعت کنندگان
معنی شفعا - جستجوی لغت در جدول جو
- شفعا
- شفیع ها، کسانی که برای دیگری خواهش عفو یا کمک بکنند، خواهشگرها، شفاعت کننده ها، در علم حقوق صاحبان شفعه، جمع واژۀ شفیع
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سیاه که به سرخی زند، میش سپید با گونه های سیاه، کبوتر زرفیندار
دلیران، بلندبالای گستاخ زن، جمع شجاع، دلاوران
خظ شکسته را گویند
ورفانی خواهشگری، هده همسایگی هده هنبازی، دیوانگی، چشم زخم حق همسایگی. یا حق شفعه. هر گاه مال غیر منقول قابل تقسیمی بین دو تن مشترک باشد و یکی از دو شریک حصه خود را به فصد بیع به شخص ثالثی منتقل کند شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده است به او بدهد و حصه مبیعه را تملک کند. این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع گویند
چاپلوسی چرب زبانی
در خوش نویسی، نوعی خط شکسته، نام خوش نویسی که خط شکسته را خوب می نوشته
حق همسایگی، حق تقدمی که همسایه و شریک ملک در خرید ملک همسایه یا سهم شریک دارد
بهبود، درمان
جفت، زوج
بشازش درمان بهبودی تندرستی، داروی دل بهبود یافتن از بیماری، بهبودی رهایی از مرض، دوا درمان، جمع اشفیه، تندرستی و بهبود از مرض، بهبود پذیر
تندرستی دادن، کسی را از بیماری رهانیدن، تندرست ساختن، بهبود و رهایی از مرض، جمع اشفیه، دوا، دارو، درمان
بقیۀ ماه پیش از آنکه ناپدید شود، کنارۀ چیزی، لبۀ چیزی
زوج، جفت، عدد جفت