جفت. خلاف وتر. ج، اشفاع. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). جفت. (دهار) (ترجمان القرآن) (از اقرب الموارد) ، روز عید اضحی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روز اضحی بسبب داشتن روز همانند و متشابه، چنانکه به روز عرفه ’وتر’ گویند. (از اقرب الموارد) ، خلق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عالم خلق است و آن مرتبت دوم است. (فرهنگ مصطلحات عرفا از اصطلاحات الصوفیه)
جفت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی). جفت کردن، یعنی افزودن یک واحد به یک. (از اقرب الموارد) ، جفت کردن رکعت را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، جفت شدن برای کسی اشباح، شفعت لی الاشباح (مجهولاً) ، جفت شد مر مرا اشباح یعنی یک چیز را دو دیدم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، اعانت کردن کسی را بر عداوت و ضرر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زیاده کردن چیزی را بر چیزی. قوله تعالی: من یشفع شفاعه حسنه (قرآن 85/4) ، ای یزد عملاً الی عمل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) بچه شدن در شکم ماده شتر و یا میش علاوه بر بچه ای که در شکم دارد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)