جدول جو
جدول جو

معنی شفتی - جستجوی لغت در جدول جو

شفتی
(شَ)
منسوب به قریۀ شفت گیلان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شفوی
تصویر شفوی
مربوط به لب، لبی مثلاً حروف شفوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شگفتی
تصویر شگفتی
تعجب، تحیر، حیرت آور، برای مثال شگفتی تر از کار من در جهان / نبیند کسی آشکارونهان (فردوسی - ۵/۵۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرتی
تصویر شرتی
ویژگی زن شلخته که کارهایش سرسری و بی نظم و ترتیب باشد، شرتی پرتی، با بی قیدی و شلختگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خفتی
تصویر خفتی
نوعی گردن بند که دور گردن می چسبد و روی سینه نمی افتد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفته
تصویر شفته
مخلوط آهک، خاک و شن که در پی ریزی ساختمان یا زیرسازی خیابان به کار می رود
شل، نرم، وارفته
آشفته، عاشق، دلباخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شستی
تصویر شستی
مانند شست، آنچه شبیه انگشت شست باشد، نوعی دوخت لباس مثلاً جامۀ شستی، کلید قطع ووصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفتی
تصویر مفتی
کسی که فتوا بدهد، فتوا دهنده، فقیه
فرهنگ فارسی عمید
(شَ فَ تَ)
تثنیۀ شفه. (یادداشت مؤلف). دو لب. (ناظم الاطباء). هر دو لب. (آنندراج) (غیاث اللغات). و رجوع به شفه و شفتان شود.
- بنت الشفتین، واصل الشفتین. آنکه در هر کلمه او وقت خواندنش لب به لب رسد و آن دو حرف است: باء و میم، چنانکه امیرخسرو فرماید:
موی مه ما به بوی ما بویا به
بی او مویم موی ویم مأوا به
ماییم و مهی وآن مه ما باما به
ما با مه و موی مه ما با ما به.
(از کشاف اصطلاحات الفنون).
- واسعالشفتین، آن است که در خواندنش لب به لب نمی رسد، چنانکه در این رباعی:
ای دیده رخ نگار دیدن خطر است
ای دل سر این رشته کشیدن خطر است
هان تا نچشی ز ساغرعشق دگر
زنهار دلا زهر چشیدن خطر است.
(از کشاف اصطلاحات الفنون).
- واصل الشفتین، بنت الشفتین. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به ترکیب بنت الشفتین شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی است زینتی از تیره سوسنیها از دسته مارچوبها دارای شاخه و برگهای دراز که عموما آنرا در گلدان می کارند و در اطاق پشت پنجره یا روی پلکان می گذارند. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که همگی زینتی هستند اسبرجس فینو شبتی شودی پرچملی قوش قو نماز. یا شویدی پیچ. گونه ای شویدی که شاخه هایش تا پنج متر دراز می شود. و رای پوشش و زیور ستون تنه درخت و دیوار بسیار متناسب است. شودی پیچ شبتی پیچ. یا شویدی سرخسی. گردی. یا شویدی مار پیچ. گونه ای شویدی که شاخه هایش بین 1 تا 2 متر طول دارند و به اطراف میگرایند. این گونه شویدی زینت خوبی برای روی میز است و به اطاق جلوه می دهد. یا شویدی معطر. گونه ای شویدی که دارای گلهای ریز خوشبو است
فرهنگ لغت هوشیار
باز ایستادن دختر از لهو بازی با کودکان، جوانمردی نمودن، ورزشکاربودن
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نفت: مربوط به نفت: مواد نفتی، برنگ نفت سیاه تیره، آنچه با نفت روشن شود بخاری نفتی چراغ نفتی، نفت فروش، قسمی انگور اعلا که در قزوین بعمل آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفتی
تصویر مفتی
فتوی دهنده، قاضی، آنکه فروع فقهی را مطابق استنباط خود بیان کند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به لفت شلغمی، آش شلغم شلغم با لفتیه: کاچیش و زیر ورشته نایب لفتی حاجب هر یسه دربان. (فخرالدین منوچهر لغ)، قنبیط بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرتی
تصویر شرتی
زن شلخته که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفتی
تصویر جفتی
برابری، مساوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفتین
تصویر شفتین
تثنیه شفه: دو لب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاتی
تصویر شاتی
روز سرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگفتی
تصویر شگفتی
تعجب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفتن
تصویر شفتن
دیوانه شدن، شیفتن
فرهنگ لغت هوشیار
گل و لایی که بروی تیرهای عمارت گسترده و بالای آن کاهگل اندود نمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفقی
تصویر شفقی
سرخرنگ سرخگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفوی
تصویر شفوی
لبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفهی
تصویر شفهی
لبی زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفتی
تصویر هفتی
هفت بودن: (... آنگاه صورت افلاک اندرمرتبت هفتی است ازآنست که افلاک هفت است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفته
تصویر شفته
((ش تِ))
مخلوطی از آب و آهک و خاک و شن که در پی ریزی ساختمان به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شستی
تصویر شستی
((شَ))
منسوب به شست، تخته ای بیضی یا مستطیل که رنگ های مختلف روی آن چیده شود. در یک گوشه شستی بریدگی ای وجود دارد که جای شست دست چپ نقاش است. نقاش به هنگام کار بر روی شستی به وسیله قلم مو رنگ های لازم را مخلوط می کند و رنگ منظ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفتی
تصویر مفتی
چیز مفت، به طور رایگان، مجاناً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شفته
تصویر شفته
((شَ تَ یا تِ))
بیضه مانندی است از ریسمان که بر دوک پیچیده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتی
تصویر تفتی
((تَ فَ تّ))
باز ایستادن دختر از لهو و بازی با کودکان، جوانمردی نمودن، ورزشکار بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفتی
تصویر مفتی
((مُ))
فتوادهنده، قاضی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شگفتی
تصویر شگفتی
((ش گِ))
تعجب، حیرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زفتی
تصویر زفتی
اکدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شگفتی
تصویر شگفتی
تعجب، حیرت، معجزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شگفتی
تصویر شگفتی
Wonder, Awesomeness, Incredibleness, Wonderfulness, Wonderment
دیکشنری فارسی به انگلیسی