شفاسازنده. نافع و سودمند و شفادهنده. (ناظم الاطباء) : به دستان دوستان را کیسه پرداز به زخمه زخم دلها را شفاساز. نظامی. ، دارویی که تندرستی آورد. (ناظم الاطباء)
شفاسازنده. نافع و سودمند و شفادهنده. (ناظم الاطباء) : به دستان دوستان را کیسه پرداز به زخمه زخم دلها را شفاساز. نظامی. ، دارویی که تندرستی آورد. (ناظم الاطباء)
شماع. کسی که شمع می سازد و می فروشد. (ناظم الاطباء). مرادف شمعریز. (آنندراج) : چراغی که می سازی از جام مل نمی آید از شمعسازان گل. ملا طغرا (از آنندراج). رجوع به شمعریز شود
شماع. کسی که شمع می سازد و می فروشد. (ناظم الاطباء). مرادف شمعریز. (آنندراج) : چراغی که می سازی از جام مل نمی آید از شمعسازان گل. ملا طغرا (از آنندراج). رجوع به شمعریز شود
نام پهلوانی تورانی. (ناظم الاطباء). نام مبارزی بوده تورانی که به دست قارن پسر کاوه کشته شد. (انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری). شماس: شماساس و دیگر خزروان گرد ز لشکر سواران بدیشان سپرد. فردوسی. رجوع به شماس شود نام پهلوانی ایرانی. (ناظم الاطباء). نام پهلوانی ایرانی در لشکر سیاوش و شماساش نیز گفته اند. (از برهان)
نام پهلوانی تورانی. (ناظم الاطباء). نام مبارزی بوده تورانی که به دست قارن پسر کاوه کشته شد. (انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری). شماس: شماساس و دیگر خزروان گرد ز لشکر سواران بدیشان سپرد. فردوسی. رجوع به شماس شود نام پهلوانی ایرانی. (ناظم الاطباء). نام پهلوانی ایرانی در لشکر سیاوش و شماساش نیز گفته اند. (از برهان)
خواننده و نوازنده. آوازخوان. مغنی. غناگر. رجوع به غناگر شود: مگر کآن غناساز و آواز رود در آن خم بدین عذر گفت آن سرود. نظامی. غناساز گنبد چو باشد درست صدای خوش آرد به اوتار سست. نظامی
خواننده و نوازنده. آوازخوان. مغنی. غناگر. رجوع به غناگر شود: مگر کآن غناساز و آواز رود در آن خم بدین عذر گفت آن سرود. نظامی. غناساز گنبد چو باشد درست صدای خوش آرد به اوتار سست. نظامی
ساختۀ خدا. چون: کار خداساز. کعبۀ خداساز. محراب خداساز. (از آنندراج) : منت گذار ورطۀ امداد کی شود کار گذشته را که خداساز میشود. میرزا جلال (از آنندراج). مژده درد دوستی یافت شفایی از ازل بیم زوال کی بود عشق خداساز را. حکیم شرف الدین شفایی (از آنندراج). گر کنم رو بسوی کعبۀ دیگر کفر است تا چو ابروی تو محراب خداسازی هست. دانش (از آنندراج). رسی بدوست توانی اگر بخود برسی ز طرف دل مگذر کعبۀ خداسازی است. دانش (از آنندراج)
ساختۀ خدا. چون: کار خداساز. کعبۀ خداساز. محراب خداساز. (از آنندراج) : منت گذار ورطۀ امداد کی شود کار گذشته را که خداساز میشود. میرزا جلال (از آنندراج). مژده درد دوستی یافت شفایی از ازل بیم زوال کی بود عشق خداساز را. حکیم شرف الدین شفایی (از آنندراج). گر کنم رو بسوی کعبۀ دیگر کفر است تا چو ابروی تو محراب خداسازی هست. دانش (از آنندراج). رسی بدوست توانی اگر بخود برسی ز طرف دل مگذر کعبۀ خداسازی است. دانش (از آنندراج)