نوعی بازی و نمایش که عروسک ها را از پشت پرده یا خیمۀ کوچکی به وسیلۀ رشته یا مفتول به حرکت درمی آورند، خیمه شب بازی کنایه از مکر، حیله، نیرنگ شعبده بازی
نوعی بازی و نمایش که عروسک ها را از پشت پرده یا خیمۀ کوچکی به وسیلۀ رشته یا مفتول به حرکت درمی آورند، خیمه شب بازی کنایه از مکر، حیله، نیرنگ شعبده بازی
نگریستن به چهرۀ زیبارویان، عمل نظرباز، چشم چرانی، نگاه کردن عاشق و معشوق به هم، برای مثال کمال دلبری وحسن در نظربازی است / به شیوۀ نظر از نادران دوران باش (حافظ - ۵۵۲)
نگریستن به چهرۀ زیبارویان، عمل نظرباز، چشم چرانی، نگاه کردن عاشق و معشوق به هم، برای مِثال کمال دلبری وحسن در نظربازی است / به شیوۀ نظر از نادران دوران باش (حافظ - ۵۵۲)
به خوبان نگاه کردن. چشم چرانی. تماشای خوبان و زیبارویان. عمل نظرباز: درمقامات طریقت هر کجا کردیم سیر عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود. حافظ. با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش. حافظ. دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید که من او را ز محبان خدا می بینم. حافظ. ای به دو چشم تو نظربازیم از نظر خویش نیندازیم. حافظ حلوائی. ، فن نگاه کردن خوبان و معشوقان: کمال دلبری و حسن در نظربازی است به شیوۀ نظر از نادران دوران باش. حافظ (یادداشت مؤلف)
به خوبان نگاه کردن. چشم چرانی. تماشای خوبان و زیبارویان. عمل نظرباز: درمقامات طریقت هر کجا کردیم سیر عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود. حافظ. با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش. حافظ. دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید که من او را ز محبان خدا می بینم. حافظ. ای به دو چشم تو نظربازیم از نظر خویش نیندازیم. حافظ حلوائی. ، فن نگاه کردن خوبان و معشوقان: کمال دلبری و حسن در نظربازی است به شیوۀ نظر از نادران دوران باش. حافظ (یادداشت مؤلف)
بازی کردن در شب، نمایش (تئاتر) است. در قسمی از شب بازی، لعبت ها نشان می دادند برای بازی تئاتر و از قدیم در فارسی دو لفظ بوده است اول شب بازی و دیگر شبیه درآوردن که دوم مخصوص تعزیه بود (و ممکن بود برای بازی تئاتر یکی از دو لفظ مذکور گرفته شود). (از فرهنگ نظام). شب بازی دو نوع است یکی آنکه در شب به صور مختلفه و به هیأتها برآیند و امردان را به شکل زنان متشکل سازند و دوم آنکه خیمه را برپاکرده اشکالی منقوشه بر صفحۀ چرم و کاغذ در نظر جلوه دهند، غایتش اینکه قسم اول گاهی روزانه هم این عمل کنند و قسم ثانی مخصوص شب است. (از آنندراج). نیرنگ و بازی در شب. (ناظم الاطباء). رجوع شود به شب باز. - شب بازی کردن، در شب نمایش دادن: شیخ شهرم که کند منع ز لعبت بازی گر بدستش فتد آن زلف کند شب بازی. مخلص کاشی. روز روشن وقت صورت بازی آئینه است هست عیبی در هنر آن را که شب بازی کند. سلیم. و رجوع به شب باز شود، کنایه از مکر و فریب است. (آنندراج) : چنان بود شب بازی روزگار که شب را دگرگون شد آموزگار. نظامی
بازی کردن در شب، نمایش (تئاتر) است. در قسمی از شب بازی، لعبت ها نشان می دادند برای بازی تئاتر و از قدیم در فارسی دو لفظ بوده است اول شب بازی و دیگر شبیه درآوردن که دوم مخصوص تعزیه بود (و ممکن بود برای بازی تئاتر یکی از دو لفظ مذکور گرفته شود). (از فرهنگ نظام). شب بازی دو نوع است یکی آنکه در شب به صور مختلفه و به هیأتها برآیند و امردان را به شکل زنان متشکل سازند و دوم آنکه خیمه را برپاکرده اشکالی منقوشه بر صفحۀ چرم و کاغذ در نظر جلوه دهند، غایتش اینکه قسم اول گاهی روزانه هم این عمل کنند و قسم ثانی مخصوص شب است. (از آنندراج). نیرنگ و بازی در شب. (ناظم الاطباء). رجوع شود به شب باز. - شب بازی کردن، در شب نمایش دادن: شیخ شهرم که کند منع ز لعبت بازی گر بدستش فتد آن زلف کند شب بازی. مخلص کاشی. روز روشن وقت صورت بازی آئینه است هست عیبی در هنر آن را که شب بازی کند. سلیم. و رجوع به شب باز شود، کنایه از مکر و فریب است. (آنندراج) : چنان بود شب بازی روزگار که شب را دگرگون شد آموزگار. نظامی
باریدن شکر. افشاندن شکر، شیرین حرکاتی: آمدند از ره شکرباری کرده زیر قصب کله داری. نظامی. ، کنایه از سخن شیرین گفتن. شیرین سخنی. شیرین گفتاری: خدای را که تواند گزارد شکر و سپاس یکی منم که به شکرش کنم شکرباری. سعدی
باریدن شکر. افشاندن شکر، شیرین حرکاتی: آمدند از ره شکرباری کرده زیر قصب کله داری. نظامی. ، کنایه از سخن شیرین گفتن. شیرین سخنی. شیرین گفتاری: خدای را که تواند گزارد شکر و سپاس یکی منم که به شکرش کنم شکرباری. سعدی
دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی. آب از چشمه. سکنۀ آن 412 تن است. محصول عمده غلات و حبوب و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی. آب از چشمه. سکنۀ آن 412 تن است. محصول عمده غلات و حبوب و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دیدن شب بازی به خواب، دلیل بر لهو و لعب بود و محال ودروغ اگر بیند شب بازی کرد، دلیل که به باطل فریفته شود. اگر بیند شب بازی کرد با بربط و نای، دلیل غم و اندیشه بود. محمد بن سیرین
دیدن شب بازی به خواب، دلیل بر لهو و لعب بود و محال ودروغ اگر بیند شب بازی کرد، دلیل که به باطل فریفته شود. اگر بیند شب بازی کرد با بربط و نای، دلیل غم و اندیشه بود. محمد بن سیرین