جدول جو
جدول جو

معنی شعران - جستجوی لغت در جدول جو

شعران
(شَ)
چراگاه و شوره گیاه که از سبزی به تیرگی زند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شعران
(شَ)
نام کوهی نزدیک موصل که دارای گیاه بسیار و فواکه و طیور بیشمار است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کوهی است در موصل. گویند در نواحی شهرزور و نیز گفته اند در ناحیۀ باجرمی و موسوم است به جبل القندیل وقتی که از دقوقا خارج شوی در ساحل زاب صغیر مشاهده شود در نزدیکی رستاق لرب از شهرزور. (از معجم البلدان) ، از اعمال شهرزوراست و ابوبکر شعرانی از آنجاست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شعران
گیاه تیره
تصویری از شعران
تصویر شعران
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهران
تصویر شهران
(پسرانه)
نام یکی از خردمندان ایرانی در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیران
تصویر شیران
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شعبان
تصویر شعبان
(پسرانه)
نام ماه هشتم از سال قمری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شعریان
تصویر شعریان
دو ستاره در صورت فلکی کلب اکبر و کلب اصغر، دو خواهران، دو خواهر، شعرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعبان
تصویر شعبان
ماه هشتم از ماه های سال هجری قمری، بین رجب و رمضان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکران
تصویر شکران
شکر کردن، شکر گفتن، سپاسگزاری کردن، سپاس داری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعراء
تصویر شعراء
شاعران، بیست و ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۲۷ آیه، جامعه، طسم
فرهنگ فارسی عمید
محلی است ازآن بنی یربوع در اود یا وادیی است در دیار سلیم و گویند کوهی است طرف چپ عقیق و کوه مزبورمشرف بر سد بلندی است، چشمه های فراوان دارد که در آنها ماهی سیاهی به اندازۀ یک ذراع یافت می شود و آن ماهی پاکیزه ترین نوع ماهی است، (از معجم البلدان)
مرغزار شوران محلی ظاهراً از نواحی هرات وامیر قتلغشاه بعد از قتل امیر نوروز در هرات کوچ کرده و در اینجا فرودآمده است، (تاریخ غازان ص 116)
قریه ای است در بلوک ورامین تهران، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
تثنیۀشاعر و آن دو رگ است در دو ورک. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بِ / بُ)
جمع واژۀ بعیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به بعیر شود
لغت نامه دهخدا
(ثُ)
دو آزخ غلاف نرۀ ستور، دو آزخ پستان گوسپند
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ)
سخت دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
اناء قعران، ظرفی که در آن چیزی به اندازۀ پوشش ته آن باشد. (اقرب الموارد). آوند که در تک آن چیزی اندک باشد، آوند مغاک. (آنندراج). رجوع به قعری شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
سخت دویدگی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شُ مَ)
صفت حالیه، در حال شمردن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شمردن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
اسکتان یا دو کرانۀ فرج. (تاج العروس). و رجوع به اشعر شود
لغت نامه دهخدا
(شَ نی ی)
شیخ ابوالمواهب عبدالوهاب بن احمد بن علی انصاری شافعی مصری معروف به شعرانی یا شعراوی. از بزرگترین دانشمندان و مؤلفان قرن دهم هجری بود و در علوم شرعی و جزآن مهارت داشت. وی از شاگردان شیخ جلال سیوطی و شیخ الاسلام زکریا انصاری و دیگر دانشمندان آن زمان بود و پس از کسب علوم دینی به تصوف گروید و ترک دنیا کرد و بیشتر روزها روزه بود. به سال 973 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست 27 تألیف که از آن جمله است: الجواهر و الدرر الکبری. الجواهر و الدرر الوسطی. المیزان الکبری الشعرانیه المدخله لجمیع اقوال الائمه المجتهدین و تعدیلهم و مقلدیهم فی الشریعه المحمدیه (فقه شافعی). الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر (درتصوف). (از معجم المطبوعات مصر) (یادداشت مؤلف)
سلیمان بن موسی. از سرداران بزرگ در جنگ زنگیان. (ابن اثیر ج 7 صص 135- 137)
نام یکی از خوشنویسان معروف در خط عربی است. (ابن ندیم)
لغت نامه دهخدا
(شَ نی ی)
بسیارموی و درازموی اندام. گویند: رجل شعرانی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پرموی. بسیارموی. پشم آلو. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
در حال شوریدن، صفت بیان حالت از شوریدن، شورنده، شوراننده، (یادداشت مؤلف)، رجوع به شوریدن و شورانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نِ تَ)
پیوستگی کردن بر خوردن گوشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ادامه دادن بر خوردن گوشت پخته. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تصویری از قعران
تصویر قعران
آوند گود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکران
تصویر شکران
سپاسداری سپاسگذاری کردن شگر گفتن مقابل کفران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقران
تصویر شقران
لاله از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطران
تصویر شطران
نیمه پر نیمه تهی
فرهنگ لغت هوشیار
ماه هشت از سال مهی که 29 روز دارد ماه هشتم از سال قمری عرب و اسلام ماه بین رجب و رمضان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شاعر، چامه سرایان، نام یکی از سیمناد های نپی (سوره های قرآن) مونث اشعر و درختان انبوه، سگ مگس، رمکانگاه (رمکان موی زهار)، رمکان، جمع شاعر گویندگان چامه سرایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعران
تصویر سعران
سخت دویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعران
تصویر بعران
جمع بعیر، اشتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعرانی
تصویر شعرانی
پرمو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوران
تصویر شوران
گل کاجیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکران
تصویر شکران
((شُ))
سپاسگزاری کردن، شکر گفتن، مقابل کفران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شعبان
تصویر شعبان
((شَ))
ماه هشتم از سال قمری
فرهنگ فارسی معین