برگردیدن گونه از لاغری یا گرسنگی یا از سفر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و در صحاح به معنی تغییر یافتن جسم آمده است. (از اقرب الموارد). شحوبه. (منتهی الارب)
برگردیدن گونه از لاغری یا گرسنگی یا از سفر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و در صحاح به معنی تغییر یافتن جسم آمده است. (از اقرب الموارد). شُحوبَه. (منتهی الارب)
برافروختن آتش. (از اقرب الموارد) ، رشد و نموکردن. بالیدن. (از اقرب الموارد) ، دو دست خود را بلند کردن اسب. (از اقرب الموارد) : شب ّ الفرس شباباً و شبیباً و شبوباً، نشاط کرد اسب و آن برداشتن هر دو دست باشد معاً. (منتهی الارب)
برافروختن آتش. (از اقرب الموارد) ، رشد و نموکردن. بالیدن. (از اقرب الموارد) ، دو دست خود را بلند کردن اسب. (از اقرب الموارد) : شَب َّ الفَرَس ُ شِباباً و شَبیباً و شُبوباً، نشاط کرد اسب و آن برداشتن هر دو دست باشد معاً. (منتهی الارب)
مصدر به معنی رطب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سپست تر خورانیدن ستور را. (آنندراج). یونجه دادن به ستور. رجوع به رطب شود، سپست درودن. (تاج المصادر بیهقی). یونجه چیدن
مصدر به معنی رطب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سپست تر خورانیدن ستور را. (آنندراج). یونجه دادن به ستور. رجوع به رطب شود، سپست درودن. (تاج المصادر بیهقی). یونجه چیدن
جمع واژۀ خطب. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). رجوع به خطب در این لغت نامه شود: با لشکری خبیر بتجارب خطوب، و بصیر بعواقب حروب بدان حدود رفتند. (ترجمه تاریخ یمینی). روی بدفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم. (جهانگشای جوینی). کاف و نون همچون کمند آمد جذوب تا کشاند مر عدم را در خطوب. مولوی
جَمعِ واژۀ خطب. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). رجوع به خطب در این لغت نامه شود: با لشکری خبیر بتجارب خطوب، و بصیر بعواقب حروب بدان حدود رفتند. (ترجمه تاریخ یمینی). روی بدفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم. (جهانگشای جوینی). کاف و نون همچون کمند آمد جذوب تا کشاند مر عدم را در خطوب. مولوی
علی بن احمد بن الهیجاء الهکاری، مکنی به ابوالحسن و معروف به مشطوب. او در جنگهای صلیبی با اسدالدین شیر کوه در فتح مصر همراه بود. و تا آخر عمر از ملازمان سلطان صلاح الدین ایوبی بود. صلیبیون او را اسیر کردند و او با پرداخت پنجاه هزار دینار فدیه نجات یافت و صلاح الدین اقطاع شهر نابلس را به اوتفویض کرد و به امیرکبیر ملقب گردید و در سال 588 ه. ق. در نابلس درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 5 ص 61)
علی بن احمد بن الهیجاء الهکاری، مکنی به ابوالحسن و معروف به مشطوب. او در جنگهای صلیبی با اسدالدین شیر کوه در فتح مصر همراه بود. و تا آخر عمر از ملازمان سلطان صلاح الدین ایوبی بود. صلیبیون او را اسیر کردند و او با پرداخت پنجاه هزار دینار فدیه نجات یافت و صلاح الدین اقطاع شهر نابلس را به اوتفویض کرد و به امیرکبیر ملقب گردید و در سال 588 هَ. ق. در نابلس درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 5 ص 61)