جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شعوب

شعوب

شعوب
قبایل، قبیله ها، گروهی از مردم دارای نژاد، سنن، دین و فرهنگ مشترک، گروهی از فرزندان یک پدر، جمعِ قبیله
شعوب
فرهنگ فارسی عمید

شعوب

شعوب
جَمعِ واژۀ شَعْب. (اقرب الموارد) (ترجمان القرآن) (مفاتیح) (ناظم الاطباء) (دهار). جَمعِ واژۀ شَعْب، بمعنی قبیلۀ بزرگ. (آنندراج). و رجوع به شَعْب شود
لغت نامه دهخدا

شعوب

شعوب
مرگ. (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف). مرگ (و آن علم است مَنیّت را و گاه الف و لام درآید او را). (از منتهی الارب) (آنندراج). غیرمنصرف است برای علمیت و تأنیث. (از اقرب الموارد) : آه از درد این شَعوب که دلهای جهانیان را شُعوب اندوه و سوگواری ساخت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 452)
لغت نامه دهخدا

شعوب

شعوب
قبیله ایست. (منتهی الارب) (آنندراج) ، موضعی است به یمن. (آنندراج). دهی است به یمن. (منتهی الارب). کاخی است در یمن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا