جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شطوط

شطوط

شطوط
جمع شط، شهرودان و دور شدن، سخت گرفتن، ستم کردن رود بزرگ که وارد دریا شود، جمع شطوط
فرهنگ لغت هوشیار

شطوط

شطوط
جَمعِ واژۀ شَطّ. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شط شود
لغت نامه دهخدا

شطوط

شطوط
شطوطی. ماده شتر بزرگ و درازکوهان. ج، شطائط. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آن اشتر که هر دو پهلوی کوهان او بزرگ بود. (مهذب الاسماء). رجوع به شطوطی شود
لغت نامه دهخدا

شطوط

شطوط
مصدر به معنی شَطّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دشوار کردن بر کسی و ستم نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به شط شود، دور شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا

خطوط

خطوط
ددگاو از جانوران، جمع خط، سمیره ها، کشک ها، دبیره ها جمع خط. خط ها، نبشته ها، رشته ها راهها
فرهنگ لغت هوشیار

شبوط

شبوط
سختباله ازماهیان دراروند رود به هم می رسد وزهره آن داروی چشمدرداست گونه ای ماهی استخوانی که از خانواده شبوطیان که در آب شیرین زیست کند این ماهی در جلو دهانش دارای چهار رشته آویزان در فک فوقانی بنام ریش می باشند. باله شنای پشتی آن در قسمت جلو دارای رگه های استخوانی قوی است. در گلوگاه وی سه ردیف زواید دندانی قرار دارد. گونه های ماهی مزبور در نیم کره شمالی می زیند و برخی گونه هایش تا یک متر طول و 20 کیلو گرم وزن می یابند
فرهنگ لغت هوشیار