ابن زهیربن جذیمه بن رواحه العبسی از بنی عبس، وی در عصر جاهلیت در زمان نعمان بن المنذر میزیست و در یوم منعج که آن را یوم الروهه نیز خوانند کشته شد، درعقد الفرید ذکرش ضمن نقل داستانی آمده است، رجوع به عقد الفرید چ قاهره ج 1 ص 114 و ج 6 ص 4 و 5 شود ابن عقیله، وی از بنی تمیم و برادر علقمۀ شاعر و از اصحاب منذربن ماء السماء است و حارث بن ابی شمر چون منذر را کشت وی را اسیر ساخت و سپس هنگام جستجوی علقمه او را آزاد کرد، (المنجد)
ابن زهیربن جذیمه بن رواحه العبسی از بنی عبس، وی در عصر جاهلیت در زمان نعمان بن المنذر میزیست و در یوم منعج که آن را یوم الروهه نیز خوانند کشته شد، درعقد الفرید ذکرش ضمن نقل داستانی آمده است، رجوع به عقد الفرید چ قاهره ج 1 ص 114 و ج 6 ص 4 و 5 شود ابن عقیله، وی از بنی تمیم و برادر علقمۀ شاعر و از اصحاب منذربن ماء السماء است و حارث بن ابی شمر چون منذر را کشت وی را اسیر ساخت و سپس هنگام جستجوی علقمه او را آزاد کرد، (المنجد)
بدخوی، (شعوری) (ناظم الاطباء)، بداخلاق، (شعوری) : چو بنیاد جهان که بی اساس است نبیند روی راحت هرکه شاس است، (ازشعوری)، این لغت در ناظم الاطباء پارسی شمرده شده لیکن یاقوت در معجم البلدان ذیل (شاس) بمعنی راهی میان مدینه و خیبر، در معنای کلمه گوید: ویقال: شاس الرجل یشاس اذا عرف فی نظره الغضب والحقد، که به معنی مذکور در شعوری و ناظم الاطباء نزدیک است و صاحب اقرب الموارد آرد: شاس الرجل، المنظر بمؤخر عینه تکبراً او تغیظاً و قیل صغّر عینه و ضم اجفانه للنظر، بدنهاد، بیدین، بدکار و بدعمل، (ناظم الاطباء)
بدخوی، (شعوری) (ناظم الاطباء)، بداخلاق، (شعوری) : چو بنیاد جهان که بی اساس است نبیند روی راحت هرکه شاس است، (ازشعوری)، این لغت در ناظم الاطباء پارسی شمرده شده لیکن یاقوت در معجم البلدان ذیل (شاس) بمعنی راهی میان مدینه و خیبر، در معنای کلمه گوید: ویقال: شاس الرجل یشاس اذا عرف فی نظره الغضب والحقد، که به معنی مذکور در شعوری و ناظم الاطباء نزدیک است و صاحب اقرب الموارد آرد: شاس الرجل، المنظر بمؤخر عینه تکبراً او تغیظاً و قیل صغّر عینه و ضم اجفانه للنظر، بدنهاد، بیدین، بدکار و بدعمل، (ناظم الاطباء)
مقلوب شحط دور افتادن از راستی گمراهی ژاژ خایی ژاژ درایی کلمه ای که بدان بزغاله یکساله را رانند و زجر کنند، بیان امور و رموز و عباراتی که وصف حال و شدت وجد را کند. ظاهرا از آن بوی خودپسندی و ادعا و خلاف شرع استشمام شود
مقلوب شحط دور افتادن از راستی گمراهی ژاژ خایی ژاژ درایی کلمه ای که بدان بزغاله یکساله را رانند و زجر کنند، بیان امور و رموز و عباراتی که وصف حال و شدت وجد را کند. ظاهرا از آن بوی خودپسندی و ادعا و خلاف شرع استشمام شود
بیشروی، بیداد ستمگری، فزونخواهی تجاوز کردن از حد و مرتبه خود دور شدن از حد و مرتبه خویش دور شدن از حق واندازه، جور کردن ستم کردن، دوری کردن از حق، ستم ظلم، زیادن
بیشروی، بیداد ستمگری، فزونخواهی تجاوز کردن از حد و مرتبه خود دور شدن از حد و مرتبه خویش دور شدن از حق واندازه، جور کردن ستم کردن، دوری کردن از حق، ستم ظلم، زیادن