جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شطن

شطن

شطن
ریسمان دراز، با ریسمان بستن رسن دراز ریسمان طویل، جمع اشطان
شطن
فرهنگ لغت هوشیار

شطن

شطن
رسن دراز. ج، اَشطان. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رسن دراز یا عام است. (آنندراج) (منتهی الارب). حبل. (المصادر زوزنی). ریسمان. نخ. رشته. ریسمان دراز. (یادداشت مؤلف). رسن. (مهذب الاسماء). رسن دراز. (غیاث اللغات) :
بر شود بر بادۀ سنگین چو سنگ منجنیق
در رود در قعر وادی چون به چاه اندر شطن.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

شطن

شطن
بستن چیزی را به رسن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ببستن چهارپای به رسن. (تاج المصادر بیهقی) ، مخالفت کردن صاحب خود را به قصد و اراده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، داخل شدن در زمین خواه سخت باشد خواه نرم و سست، دور شدن از چیزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

شان

شان
کار و حال، خوی طبیعی، امر بزرگ و مهم، سپاوه داب، فراخور فربر، پایگاه کار حال، امر بزرگ امر مهم جمع شئون (شوء ون)، جمع الجمع شئونات. در شئامت. در حق درباره
فرهنگ لغت هوشیار