- شطحیات
- جمع شطحیه، ژاژ ها شطحیه سخنانی که ظاهر آن خلاف شرع باشد و عرفای کامل در شدت وجد و حال آن ها را بر زبان رانند مانند انا الحق گفتن حسین بن منصور حلاج
معنی شطحیات - جستجوی لغت در جدول جو
- شطحیات ((شَ یّ))
- جمع شطحیه، سخنانی که ظاهر آن خلاف شرع باشد
- شطحیات
- سخنان خلاف شرع، کلماتی که ظاهر آن ها خلاف شرع باشد مانند اناالحق گفتن حسین بن منصور حلاج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای حیات جاندار جانور
بمعنی مجموعه اخلاق و رفتار و کیفیات نفسانی و حالات روانی اطلاق میشود
جمع شرطیه، سامه داران جمع شرطیه، قضایایی هستند که حکم در آن ها معلق به حصول اموری دیگر باشد مقابل حملیات
مونث شخصی: امر شخصیه، قضیه ای که موضوع آن شخص و فرد معین باشد مانند زید عالم است مقابل محصوره که موضوع آن کل یا بعض است، جمع شخصیات
جوجه های کرکس
جمع شرعیه، دینکرد جمع شرعیه علوم و احکام شرعی
دار شمالگان (دار شیشعان)
لب شکافتگان تیره نانوک ها (نعناع)
لایماهیان
مار ماهیان
خار پوستان جانوران خار پوست
شراب خالص و پاکیزه، سخن خالص و بی آمیغ
دارای حیات، زنده، جاندار
خوش بوها، بوهای خوش، چیزهای عطردار
علوم و اموری که مربوط به شرع و احکام آن باشد
راسته کنه ها
جمع عطریه، برکنه بویه ها گلابها شمین ها مونث عطری جمع عطرات
دنبلانی ها غارچ های زهر آگین، جمع فطریه، سرشتی ها جمع فطریه امور طبیعی
خار بالگان تیره ای از ماهیان
درود و شادباش گفتن
ژاژ سخنانی دور از پذیرش خرد چون سخن با یزید بستامی: انی انا الله به درستی که من خدایم و حلاج پی زاوی انا الله من خدایم و جنید: لیس فی جبتی سواء الله زیر جامه ام جز خدا نیست مونث شطحی کلمات شطحیه جمع شطحیات
هر چیزی که شخص در آن شک کرده باشد
عطیه ها، بخشش ها، دهش ها، جمع واژۀ عطیه
تحیّت ها، سلام ها، درودها، جمع واژۀ تحیّت
((شَ کّ))
فرهنگ فارسی معین
جمع شکیه، شک کردن های نمازگزار در عدد رکعت ها یا در اجرای جزئی از اجزای نماز و آن را احکامی مخصوص است
زندگی
عمر، زیست، زندگانی
ژاژیک ژاژی منسوب به شطح مربوط به شطح
زیستن، زنده بودن، مقابل ممات، زندگی
حیه ها، زنده ها، مارها، افعی ها، جمع واژۀ حیه