جدول جو
جدول جو

معنی شرکی - جستجوی لغت در جدول جو

شرکی(شُرْ رَ کی ی)
شرّکی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شرکی شود
لغت نامه دهخدا
شرکی(شُ رَ کی ی)
لطم شرکی، لطم شتاب و متواتر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) ، رجوع به شرّکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرکا
تصویر شرکا
شریک ها، انبازها، مشارک ها، همبازها، همدست ها، همکن ها، هم بهره ها، جمع واژۀ شریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرتی
تصویر شرتی
ویژگی زن شلخته که کارهایش سرسری و بی نظم و ترتیب باشد، شرتی پرتی، با بی قیدی و شلختگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
شریک شدن، انباز گشتن، هم دست شدن با یکدیگر در کاری، نهادی قانونی با فعالیت های مخصوص بازرگانی
شرکت با مسئولیت محدود: در علم اقتصاد شرکتی بین دو یا چند تن که هر کدام به میزان سرمایۀ خود مسئول هستند
شرکت تضامنی: در علم اقتصاد شرکتی که هر یک از شرکا ضامن معاملات شرکت باشد
شرکت تعاونی: در علم اقتصاد شرکتی که سرمایه اش از فروش سهام تشکیل می شود. بر چهار نوع است، شرکت تعاونی مصرف که اجناس مورد نیاز کارگران و کارمندان را تهیه می کند و به قیمت ارزان به فروش می رساند، شرکت تعاونی اعتبار که به کارگران و کارمندان وام می دهد، شرکت تعاونی مسکن که برای کارگران و کارمندان خانه تهیه می کند، شرکت تعاونی تولید که محصولات خود را یکجا و روی هم می کند و به فروش می رساند
شرکت سهامی: در علم اقتصاد شرکتی که سرمایۀ آن از فروش اوراق بهادار فراهم می شود و هر شریک دارای یک یا چند سهم است و منافع آن به نسبت سهام تقسیم می شود
شرکت نسبی: در اقتصاد و حقوق شرکتی که از دو یا چند تن تشکیل می شود و هر یک از شرکا به نسبت سرمایه ای که در شرکت دارد مسئول امور آن می باشد
شرکت واحد: در علم اقتصاد شرکتی که یک امر مخصوص و منحصر را عهده دار باشد مثلاً شرکت واحد اتوبوس رانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شریک
تصویر شریک
انباز، مشارک، همباز، همدست، همکن، هم بهره
شریک جرم: در علم حقوق کسی که مجرم را در ارتکاب جرم کمک و یاری کرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت کننده، گله کننده، کنایه از عصبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرعی
تصویر شرعی
ویژگی آنچه مطابق احکام شرع باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکری
تصویر شکری
شکردار، شیرین، به رنگ شکر
فرهنگ فارسی عمید
(مُ رِ)
کافر. (منتهی الارب). کافر. مشرک. ملحد. بت پرست. و رجوع به مشرک شود، نعل شراک قرارداده شده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شرکه
تصویر شرکه
بالانک دام کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکی
تصویر کرکی
کلنگ از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکری
تصویر شکری
منسوب به شکر، رنگ زرد مایل به سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرعی
تصویر شرعی
کیشی آینیک منسوب به شرع مطابق احکام شرع موافق دین
فرهنگ لغت هوشیار
انباز مشارکت همدست، جمع شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
شریک داشتن، همدست شدن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمی
تصویر شرمی
خجلت شرمساری شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
موافق، شایسته، ثبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکی
تصویر شبکی
سازمان نیشگی دامی دامیک پرویزنیک منسوب به شبک و شبکه
فرهنگ لغت هوشیار
سهیم، همدست، مشارک همباز همباغ هنباگ همکار همال هماس هنباز گفته اندکه دیگ باهنبازان بسیاربه جوش نیاید (تاریخ بیهغی) رسن، داماد انباز مشارکت همدست، جمع شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت و گله کننده، دادخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکی
تصویر ترکی
ترک دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرکی
تصویر خرکی
سخت بی ادبانه، سطبر، زمخت، خشن
فرهنگ لغت هوشیار
کلاه درازی که از برک یا نمد دوزند زاهدان و درویشان برسر گذارند برنس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرتی
تصویر شرتی
زن شلخته که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکی
تصویر ارکی
ناتوان تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرکی
تصویر خرکی
((خَ رَ))
احمقانه، شوخی خرکی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شریک
تصویر شریک
((شَ))
انباز، همدست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت کننده، گله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
((ش کَ))
شریک شدن، شراکت، انبازی، شراکت بین چند نفر که هر یک به میزان سرمایه خود سهم دارد
شرکت سهامی: شخص حقوقی که حقوق و تعهدات آن مستقل از حقوق و تعهدات سهامداران باشد و فعالیت آن براساس مجوز دولت مشروعیت داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکی
تصویر ترکی
((تُ))
ترک بودن، کنایه از سفید و زیبا بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برکی
تصویر برکی
((بَ رَ))
بافته ای از پشم شتر که درویشان از آن کلاه دوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شریک
تصویر شریک
انباز، هم سود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
باهمان، همبازی، همستان، هنبازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دادخواه
فرهنگ واژه فارسی سره